صد سال اگر گریزی و نایی بُتا، به پیش
بَرهَم زنیم کارِ تو را همچو کارِ خویش
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۲۶۸
✍️در این لحظه تا فضاگشایی نکنیم و مرکزمان عدم نشود و بهسوی او نرویم، هر کاری کنیم به نتیجه نخواهد رسید. او کار ما را بههم میزند، زیرا میگوید کار تو کار من است. تو را خوب میشناسم. من باید کارَت را انجام دهم، نه تو با منذهنی خودت، پس کار ما نه بهوسیلهٔ منذهنی، بلکه باید با فضاگشایی و وصل شدن به او و خرد کُلش انجام شود. همهٔ ما شخصاً و جمعاً باید مسائلمان را اینگونه حل کنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
تا دلبرِ خویش را نبینیم
جُز در تَکِ خونِ دل نَشینیم
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۸۰
تا فضا را باز نکنیم و خداوند و دلبرِ خود را نبینیم، در تهِ خونِ دل خواهیم نشست، یعنی همیشه خون دل و غصه و درد خواهیم داشت، مگر اینکه دلبر خود یعنی خداوند را با فضای گشودهشده ببینیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
ما بِهْ نَشَویم از نصیحت
چون گمرهِ عشقِ آن بِهینیم
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۵۸۰
✍️حال منذهنی ما با نصیحت کردن خوب نمیشود.
اگر منذهنی را نگه داریم با نصیحت منهای ذهنی دیگر یا حتی مولانا بهتر نخواهیم شد. نصیحت فایده ندارد. نمیتوانید منذهنی را نگه دارید و از کسی بخواهید شما را نصیحت کند و چیزهای خوب به شما یاد دهد که حالتان خوب و زندگیتان روبهراه شود.
ما بهوسیلهٔ عشق او گمراه شدهایم، یعنی تا زمانی که به او نرسیم و با او یکی نشویم، حالمان خوب و کارمان درست نخواهد شد. وقتی مرکز ما جسم است، از خرد، عشق و صنع زندگی دور میشویم، سبب سازی میکنیم، اما وقتی او به مرکز ما میآید صنع داریم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
برای زندگی کردن و ارتباط برقرار کردن با انسانهای دیگر باید زندگی با زندگی رابطه برقرار کند.
فکر میکنید چرا با اینکه بهترین نصیحتکننده هستید، نصیحتتان روی فرزندتان اثر نمیگذارد؟ چون او با نصیحت بِهْ نمیشود، بلکه با عشق بِهْ میشود، یعنی همینکه خود و زندگی را در او ببینید، خرد و عشق زندگی به کار میافتد، کارها جور شده و ناگهان میبینید فرزندتان به حرفتان گوش میدهد. این همان فرزند است، پس چرا قبلاً به نصیحت شما گوش نمیکرد و اکنون گوش میکند؟ چون قبلاً با منذهنی نصیحت میکردید، ولی اکنون با عشق اینکار را میکنید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
با سُلیمان، پای در دریا بِنِه
تا چو داود آب، سازد صد زِرِه
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت۳۷۸۱
✍️شما از جنس زندگی هستید. با خود زندگی یا خدا پا به دریای یکتایی بگذارید، یعنی فضاگشایی کنید. دراینصورت زندگی مانند حضرت داوود صد نوع زره حضور برای شما میسازد و شما را از حملهٔ منذهنی خودتان و دیگران حفظ میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
آن سلیمان پیشِ جمله حاضر است
لیک غیرت چشمبند و ساحر است
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۲
خداوند همهجا حاضر است، ولی او را فقط با مرکز عدم و بدون عینک جسمی میتوانیم ببینیم، چون ما از جنس منذهنی هستیم، مرکز ما عدم نیست، فضا را باز نمیکنیم و عینک جسمی زدهایم، درنتیجه قانون غیرت خداوند چشمبند ما میشود، چشم هشیاری ما را میبندد و ما را سِحر میکند، درنتیجه ما بد میبینیم و نمیتوانیم او را ببینیم، چون سِحر شدهایم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
تا ز جهل و، خوابناکیّ و، فضول
او به پیشِ ما و، ما از وی مَلول
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۳
مَلول: افسرده، اندوهگین
جهل، خوابناکی و زیادهگویی از خصوصیات منذهنی هستند. جهل از دید غلط منذهنی میآید. خوابناکی و چرت زدن در ذهن نیز یعنی در خواب ذهن و چیزها بودن.
زیادهگویی هم بیش از حد حرف زدن ما در ذهن است. ما دائما حرف میزنیم، فکر میکنیم با تندتند حرف زدن موفق میشویم و کارها را بهتر پیش میبریم. خیر، اینطور نیست. با حرف زدن زیاد هوشمان کمتر میشود و دچار جهل منذهنی میشویم. اصل این است که فضاگشایی کنیم و خداوند را ببینیم، درحالیکه او پیش ماست، ولی ما از او ملول هستیم، نمیخواهیم او را ببینیم، بلکه میخواهیم جسمها را ببینیم و از آنها زندگی بگیریم.