برنامۀ شمارۀ ۱۰۰۵ گنج حضور - بخش دوم، قسمت دوم

منتشر شده در 2025/01/31
06:58 |

تشنه را دردِ سر آرَد بانگِ رعد

چون نداند کاو کشاند ابرِ سَعد

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۴

 

✍️وقتی مرکز ما جسم است، اتفاقاتی در زندگی‌مان رخ می‌دهد که ما را می‌ترساند، در‌صورتی‌که آسمانِ خداوندْ است که اتفاقات بد و صداهای مهیب را ایجاد می‌کند، درواقع وقتی من‌ذهنی را حفظ می‌کنیم، سرو‌صدای آسمان بلند می‌شود. منظور خداوند این است که ما فضا را باز کنیم تا از آسمان درون ما، باران رحمت خداوند بر زندگی ما ببارد و ما را سیراب کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

چشم او مانده است در جوی روان

بی‌خبر از ذوق آب آسمان

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۵

 

✍️خداوند مدام اتفاقاتی پیش می‌آورد و می‌خواهد ما فضا را باز کنیم و او را به مرکزمان بیاوریم، اما متأسفانه چشم ما بر جوی روان فکر‌هایی که از ذهنمان می‌گذرد مانده‌‌است و غافل هستیم.

خداوند می‌گوید تو می‌توانی یک جایی این سلسله افکار را پاره کرده و فضا را باز کنی تا از آسمان درونت برکت بیاید، اما به‌جای این کار مرتب فکر می‌کنی و به‌سوی سبب‌سازی ذهن می‌‌روی، می‌خواهی از چیز‌ها و زیاده‌گویی من‌ذهنی آب بخوری، درحالی‌که تشنهٔ عشق، آب حیات و خرد زندگی هستی.

------------------------------------------------------------------------------------------------

مَرْکبِ هِمّت سویِ اسباب راند

از مُسَبِّب لاجَرَم محروم ماند

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت۳۷۸۶

 

✍️ما وقتی با سبب‌سازی ذهن فکر می‌کنیم، در ذهن علت و معلول کرده، کار‌ها را پیش می‌بریم و زندگی‌ را اداره می‌کنیم، در‌این‌صورت از مسبّب، خداوند، خرد کل و عشق و کمکش محروم می‌مانیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

کافیَم، بدْهم تو را من جمله خیر

بی‌سبب، بی‌واسطهٔ یاریِ غیر

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۱۷

 

✍️مولانا از زبان زندگی می‌گوید من برای تو کافی هستم. واسطه، سبب، غیر و چیزی که ذهنت نشان می‌دهد یاری‌ات نمی‌کند. تو فضا را باز کن، من خودم برایت کافی هستم، همهٔ خیر‌ها را به تو می‌دهم. تو فقط به‌سوی من بیا.

وقتی از غیر یاری می‌خواهیم، یعنی آن غیر را به مرکزمان آورده‌ایم.

شما این سؤال را پاسخ دهید، واقعاً خداوند برای شما کافی است؟ اگر نیست، کارتان خراب است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر فضا را باز کنید مسبب را عیناً می‌بینید و به صنع دست می‌زنید. خداوند می‌‌گوید شما صنع مرا رها نکنید و به‌سوی سبب‌سازیِ ذهنی نروید.

ما معمولاً ابیات بزرگان را در ذهنمان معنی می‌کنیم. هر کسی عیناً فضا را باز کند، نه به‌صورت فکری و ذهنی، یعنی عملاً فضاگشایی کند و اثر صنع و خرد زندگی را ببیند، دراین‌صورت دیگر به سبب‌سازیِ ذهن نمی‌رود و به آن متکی نمی‌شود. علت این‌که ما ابیات را اجرا نمی‌کنیم این است که به سبب‌سازی عادت کرد‌ه‌ایم و به صنع دست نمی‌زنیم.

 از خود سؤال کنید آیا کار شما لحظه‌به‌لحظه با صنع جلو می‌رود؟ یعنی خودتان آفریدگار فکرهای خودتان هستید یا سبب‌سازی و تقلید می‌کنید؟ اگر این‌گونه است، یعنی عیناً فضا را باز نکرده‌اید و هنوز در ذهن هستید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

او تو است، امّا نه این تو آن تو است

که در آخِر، واقفِ بیرون‌ شو است

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۷۷۴

 

✍️مولانا می‌گوید ای انسان، خداوند تو است، اما نه این «تو» که اسمش من‌ذهنی است، بلکه آن «تو» که از فضا‌گشایی حاصل می‌شود. با فضا‌گشاییِ پی‌درپی ناگهان یک من اصلی خودش را به شما نشان می‌دهد و متوجه می‌شوید شما آن هستید، نه این من‌ذهنی. اکنون که زندگی خودش را به شما نشان داد دیگر واقف و مطلع می‌شوید که باید از ذهن بروید، فضا را باز کنید و با خداوند یکی شوید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

اوّل و آخِر تویی ما در میان

هیچِ هیچی که نیاید در بیان

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۰۱

 

✍️همان‌طور که عظمت بی‌نهایتِ الهی قابلِ‌ بیان نیست و ما باید به آن زنده شویم، ناچیزیِ ما هم به‌عنوانِ من‌ذهنی قابل‌‌ بیان نیست و ارزش بیان ندارد. باید هرچه زودتر آن را انکار کرده و به او زنده شویم. اول اوست، آخر هم اوست. این وسط من‌‌ذهنی ماست که اصلاً ارزش ندارد، پس ما باید با فضا‌گشایی‌ از من‌ذهنی بیرون بپریم.