اگر نه عشقِ شمسالدین بُدی در روز و شب ما را
فراغتها کجا بودی ز دام و از سبب ما را؟!
بت شهوت برآوردی، دَمار از ما ز تابِ خود
اگر از تابش عشقش، نبودی تاب و تب، ما را
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۷۱
✍️اگر ما نمیتوانستیم فضاگشایی کنیم و هر لحظه عشقِ خداوند در اختیار ما نبود، از دام ذهن و سببسازی آن آسودگی و فراغت پیدا نمیکردیم.
اگر همیشه در ذهن و محبوس سببسازی باشیم و غیر از سببسازی کار دیگری انجام ندهیم، وای به حالمان! چون دراینصورت شهوت چیزها دمار از روزگار ما درمیآورد.
اگر تابش عشق خداوند به ما نمیرسید، ما هیچ تاب و توانی نداشتیم و بیچاره میشدیم.
وقتی فضا را باز میکنیم، خورشید زندگی در ما بالا میآید، نور، خرد و گرمای عشق به ما میتابد و ما به زندگی زنده میشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
هرکه را فتح و ظَفَر پیغام داد
پیشِ او یک شد مُراد و بیمُراد
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۰۶۰
فتح: گشایش و پیروزی
ظَفَر: پیروزی، کامروایی
✍️شما باید فضاگشایی را تا حدی تمرین کنید که بتوانید از طرف زندگی پیغام بگیرید، بهطوریکه منذهنیتان اجازه دهد ابیات مولانا را خوب بفهمید تا جذب جانتان شوند و روی شما اثر بگذارند، دراینصورت اگر به مراد ذهنیتان برسید یا نرسید، دیگر برایتان مهم نیست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
هرکه پایَندانِ وی شد وصلِ یار
او چه ترسد از شکست و کارزار؟
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۰۶۰
پایَندان: ضامن، کفیل
✍️اگر کسی فضاگشایی کند و در این کار پیروز شود و از زندگی پیغام بگیرد، دست به صُنع میزند، بهسوی زندگی میرود و کارهایش درست میشوند؛ دیگر برایش اهمیتی ندارد که ذهنش بگوید اینجا پیروز شدی، اینجا شکست خوردی، اینجا به کام رسیدی و اینجا نرسیدی. او میداند خداوند ضامنش است تا او را به مقصد برساند و پیروز کند، دراینصورت از کار کردن و شکست خوردن نمیترسد، پس تا میتوانید ابیات را تکرار کنید، چون این ابیات به شما کمک میکنند که فضاگشایی کنید، با فضاگشایی ذهن شما ساکت شده، منذهنیتان صفر میشود و شما دیگر از هیچچیز نمیترسید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما مرتب ابیات مولانا را بخوانید، خواهید دید هر کدام یک جایی به شما کمک میکنند و شما را از روی همانیدگیها و دردها بلند میکنند؛ ناگهان ارتباطِ بینِ ابیات را متوجه میشوید و تکرار هر بیت، بیت دیگری را به خاطرتان میآورد. میبینید همراه با مسائلی که پیش میآید ابیاتی به ذهنتان خطور میکنند که هر کدام به شما کمک کرده، راهی را باز و چراغی را روشن میکنند، درنتیجه با کمک ابیات تصمیم درستی میگیرید و راه درستی انتخاب میکنید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
که اَلَمْ نَشْرَحْ نه شرحت هست باز؟
چون شدی تو شرحجو و کُدیهساز؟
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۱
کُدیهساز: تکدّیکننده، گداییکننده
✍️ای انسان، اکنون که خداوند توانایی فضاگشایی به تو دادهاست؛ آیا هر لحظه فضای درونت را باز میکنی؟ خداوند میگوید چرا به ذهن رفتهاید و گشایش را در ذهن جستوجو میکنید؟ چرا برای فضاگشایی گدای سببسازی ذهن هستید؟ چرا برای آسایش و آرامش خودتان در ذهن گدایی میکنید و دنبال گشایش میگردید؟!
«أََلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ.»
«آيا سينهات را برايت نگشوديم؟»
قرآن کریم، سورهٔ انشراح (۹۴)، آیهٔ ۱
------------------------------------------------------------------------------------------------
درنگر در شرحِ دل در اندرون
تا نیاید طعنهٔ لٰاتُبْصِرُون
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۷۲
✍️وقتی ما اجسام را به مرکزمان میآوریم، لحظهبهلحظه از طرف زندگی به ما طعنه میرسد که مگر من را نمیبینید؟! مولانا میگوید ای انسان، حقیقتاً فضای درون و دلت را باز کن. فضاگشایی همان دیدنِ خداوند است. در هر وضعیتی که هستی، در اطراف اتفاق این لحظه فضا را باز کن تا خداوند طعنه نزند که «مگر من را نمیبینید؟»
«وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ.»
«و نيز حق درونِ شما است. آيا نمىبينيد؟»
قرآن کریم، سورهٔ ذاريات (۵۱)، آیهٔ ۲۱
------------------------------------------------------------------------------------------------
پس گریز از چیست زین بحرِ مراد؟
که به شَستت صد هزاران صید داد
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۷۷
بحر: دریا
شَست: قلّابِ ماهیگیری
✍️فرار از دریای مرادِ خداوند و یکتایی برای چیست؟ چرا از این لحظه فرار میکنید؟ اصلاً کجا فرار میکنید؟ به توَهّم؟ به هشیاری جسمی؟ به منذهنی؟
آیا از خداوند به دامن شیطان فرار میکنید؟! خداوند به تو صد هزار نعمت دادهاست، پس چرا از آن فرار میکنی؟