والله ار سوراخِ موشی در روی
مُبتلایِ گربهچنگالی شوی
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۹۳
✍️اینکه ما فکر میکنیم چون راهی پیدا کردهایم، میتوانیم با منذهنی به گوشهای فرار کنیم، اشتباه است، این امکان ندارد. درواقع ما در این جهان بهعنوان منذهنی نمیتوانیم به هیچجایی فرار کنیم. هرجا برویم آنجا هم مشکلی پیش میآید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
هیچ کُنجی بیدَد و بیدام نیست
جز به خلوتگاهِ حق، آرام نیست
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۵۹۱
دَد: حیوانِ درّنده و وحشی
✍️ در این جهان هر کسی که در ذهن زندگی میکند، در هیچ گوشهای از دنیا نمیتواند دور از منذهنی خودش و دیگران باشد. اگر ما فضاگشا نباشیم، منذهنی خودمان و دیگران در هر حالی ما را اذیت میکنند؛ پس برای ما تنها راه و تنها جای آسایش فضاگشایی و خلوتگاه خداوند است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
«وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.»
«و هرجا كه باشيد همراه شما است و به هر كارى كه مىكنيد بينا است.»
قرآن کریم، سورهٔ حدید (۵۷)، آیهٔ ۴
✍️آیا ما واقعاً اعتقاد داریم هر کجا که باشیم، زندگی یا خداوند همراه ماست و هر کاری که میکنیم ما را میبیند؟ اگر اینگونه است پس باید فضاگشایی کنیم، بگوییم ای زندگی همهٔ همانیدگیهایم را به تو تقدیم میکنم و دیگر از منذهنی دست برمیدارم.
اگر اینطور باشیم، یعنی اعتقادمان با عمل همراه است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
اوّل و آخِر تویی ما در میان
هیچِ هیچی که نیاید در بیان
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۰۱
«همانطور که عظمت بینهایتِ الهی قابلِبیان نیست و باید به آن زنده شویم، ناچیزی ما هم بهعنوانِ منذهنی قابلبیان نیست و ارزش بیان ندارد. باید هرچه زودتر آن را انکار کنیم و به او زنده شویم.»
✍️ما با هشیاری حضور فهمیدهایم که ای خداوند اول تو بودهای، آخر نیز تو هستی. این منذهنی هیچکاره و بیارزش است، پس ما اکنون بهسوی تو میآییم.
«هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.»
«اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چيزى دانا است.»
قرآن کریم، سورهٔ حدید (۵۷)، آیهٔ ۳
------------------------------------------------------------------------------------------------
کافیَم، بدْهم تو را من جمله خیر
بیسبب، بیواسطهی یاریِ غیر
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۱۷
✍️خداوند در فضای گشودهشده بیسبب و بیواسطه به ما همهٔ خیرها را میدهد. بدون نیاز به آن چیزی که ما در سببسازی ذهنی لازم میدانیم، یعنی بدون واسطه و کمک و یاریِ غیر به ما همهچیز میدهد، پس او برای ما کافی است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میگوید بهجای اینکه ما به بینهایت و ابدیت خداوند زنده شویم، مدت طولانی است که از این لحظه گریخته و به زمان مجازی و منذهنی رفتهایم.
بهسوی خداوند نرفتیم، درحالیکه از جنس او بودیم، درنتیجه کارمان بههم ریخت و سرمان به دیوار خورد، ولی باز هم نفهمیدیم خداوند کار ما را به هم ریخته تا ما فضا را باز کنیم و او را به مرکزمان بیاوریم. چقدر باید به این کار ادامه دهیم؟ کی میخواهیم متوجه شویم؟
مولانا میگوید فرق نمیکند تو قدرتمندترین انسان جهان باشی یا آدمی که هیچ قدرتی ندارد، باید از این فضای ذهن و دنیا عبور کنی. چیزهایی که ذهن در این جهان نشان میدهد به درد تو نمیخورند، بهزودی اینجا را ترک خواهی کرد، پس قبل از اینکه مجبور شوی از طریق مرگ جسمی این جهان را ترک کنی، هشیارانه از این دنیا و همانیدگیهایت بگذر.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا بعضی وقتها شعر را به زبان عربی میگوید. شما نباید اجازه دهید ذهنتان نسبتبه ابیات عربی مولانا دید منفی داشته باشد و از آنها بدش بیاید. درکل شما نباید از زبان عربی یا هر زبان دیگری بدتان بیاید. این مانعسازی و کار منذهنی است.
منذهنی گاهی نیز با طرح سؤال مانع میسازد. هر سؤال ذهنی یک مانع است، چون شما فکر میکنید تا سؤالهایتان جواب داده نشوند، پیشرفت نمیکنید. سؤال و جواب نیز یک نوع سببسازی و مانعسازی است. بهطور کلی مانعسازی و مسئلهسازی با ذهن ممنوع است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
گفت پیغمبر که جنّت از اِلٰه
گر همیخواهی، ز کَس چیزی مخواه
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۳
✍️ بهشت یکی شدن با خداوند در این لحظه است.
پیغمبر فرموده اگر میخواهید با خداوند یکی شوید و به بهشت بروید، از کسی چیزی نخواهید و توقع از دیگران را صفر کنید.
چقدر دراثر توقع، رنجش ایجاد کردهاید؟ چقدر چیزهایی از دیگران خواستید که نمیتوانستند به شما بدهند، درنتیجه ندادهاند و شما رنجیدید؟
از همسرتان میخواهید خوشبختتان کند و حامیتان باشد، درحالیکه این خوشبختی، حمایت و حس امنیت از درون خودتان میآید، از همسرتان حاصل نمیشود. اگر این لحظه فضا را باز کنید، خوشبخت و اگر فضا را ببندید، بدبخت هستید، درواقع اگر فضا را ببندید، هیچکس نمیتواند شما را خوشبخت کند، پس از هیچکس هیچچیز نخواهید.