برنامۀ شمارۀ ۱۰۰۴ گنج حضور - بخش اول، قسمت سوم

منتشر شده در 2025/01/30
10:49 |

تعهد به مرکز عدم:

✍️با فضا‌گشایی‌ مرکز را عدم می‌کنید و عدم نگه می‌دارید، این تعهد به مرکز عدم است. شما مرتب فضا‌گشایی‌ می‌کنید و می‌گویید من پرهیز می‌کنم، چیزهای ذهنی را به مرکزم‌ نمی‌آورم که فضا بسته شود، من به این جهان آمده‌ام تا به خداوند وصل شوم، یعنی به بی‌نهایت و ابدیت او زنده شوم. این منظور آمدن من به این جهان است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

در حرکت باش از آنک، آبِ روان نَفْسُرَد

کز حرکت یافت عشق سِرِّ سَراندازی‌ای

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۰۱۳

 

فِسُردن: یخ بستن، منجمد شدن

 

✍️مولانا می‌گوید‌: ای انسان در حرکت باش، یعنی فضاگشایی کن، با کمک فضای گشوده‌شده مانند آب روان باش تا در ذهن منجمد نشوی. عشق با حرکت و از طریق فضا‌گشایی رازِ انداختن سَر من‌ذهنی و زنده‌ شدن به خدا را یاد گرفته‌است. ما در ذهن اگر از این همانیدگی‌ به آن همانیدگی برویم و عقل من‌ذهنی را به‌ کار ‌ببریم، در حرکت نیستیم، بلکه ساکن هستیم. کسی که با فضا‌گشایی پیش می‌رود و با شناسایی دردها از روی همانیدگی‌ها می‌پرد، در حال حرکت است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

آبی میانِ جو روان، آبی لبِ جو بسته یخ

آن تیزرو، این سست‌رو، هین، تیز رو تا نَفسُری

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢۴٢٩

 

✍️آبِ حیات‌بخش زندگی در مرکز انسان جاری و روان شده‌است و آب درد‌ها و همانیدگی‌ها نیز در اطراف جوی یخ بسته‌است. آب‌ زندگی در مرکز انسانِ فضاگشا جاری می‌شود و تیزرو است، راکد نیست، ولی آبی که از فضای دردِ من‌ذهنی می‌آید کُند و منجمد است، پس آگاه باش، مرتب فضا را باز کن و در حرکت باش تا منجمد و فسرده نشوی.

حال شما از خودتان بپرسید آیا یخ بسته‌اید؟ آیا تیز می‌روید؟ مرکزتان خالی است یا پر از همانیدگی‌؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

خورشیدِ عشقِ لَم ‌یَزَل، زآن تافته‌ست اندر دلت

کاوّل فزایی بندگی، وآخر نمایی مِهتَری

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ٢۴٢٩

 

لَم‌ یَزَل: بی‌زوال، جاودان، از صفات خداوند

مِهتَر: بزرگ‌تر

 

✍️این لحظه خورشیدِ عشق بی‌زوال و جاودان یعنی خداوندْ مرتب بر دلت می‌تابد؛ ولی شما باید ابتدا با فضاگشایی بندگیِ خود را افزایش دهید، با من‌ذهنی و پندار کمال عمل نکنید تا در نهایت مهتری و بزرگی خود را تجربه کنید؛ یعنی تبدیل به بی‌نهایت و ابدیت خداوند شوید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

این‌قدَر گفتیم، باقی فکر کن

فکر اگر جامد بُوَد، رُو ذکر کن

 

ذکر آرَد فکر را در اِهتزاز 

ذکر را خورشیدِ این افسرده ساز

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت  ۱۴۷۵-۱۴۷۶

 

اِهتزاز: جنبیدن و تکان خوردنِ چیزی در جایِ خود

 

✍️مولانا می‌گوید همین‌قدر که به شما گفته‌ام، کافی‌ است. حالا باید روی خودتان تمرکز و تأمل کنید که کجا هستید؟ چکار می‌کنید؟ این لحظه در حرکت در مسیر تبدیل هستید؟ فضاگشایی می‌کنید یا مدام چیزها را به مرکزتان می‌آورید؟ این نوع سؤال‌ها تأمل روی خودتان است. اگر فکرتان جامد است و نمی‌توانید فضا‌گشایی‌ کنید، مدام ابیات مولانا را تکرار کنید. تکرارِ این ابیات ذکر است و فضا را در درونتان باز می‌کند و فکر جدید می‌آفریند. اشعار مولانا مانند خورشید است و خواندن آن‌ها ذهن منجمد را که افسرده شده‌است به حرکت در‌می‌آورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

اصلْ خود جذب است، لیک ای خواجه‌تاش

کار کن، موقوفِ آن جذبه مباش

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۷۷

 

خواجه‌تاش: دو غلام را گویند که یک صاحب دارند.

 

اصل در مسیر تبدیل جذب خداوند است که خیلی مهم است؛ ولی جذب هنگامی صورت می‌گیرد که شما فضا را باز کنید، ابیات مولانا را تکرار کنید و لحظه‌به‌لحظه از جنس خداوند شوید. برای بیرون آمدن از ذهن اصل این است که خدا شما‌ را جذب کند، ولی نمی‌توانید در ذهن باشید و بگویید بالاخره خداوند ما را جذب می‌کند، چنین چیزی نیست. پس ای همراه، کار کن، عمل کن، این بیت‌ها را تکرار کن و موقوف جذبهٔ خداوند نباش تا به بی‌نهایت و ابدیت خداوند زنده شوی. این منظور اصلی تو است. اگر افسرده شوی و ابیات را تکرار نکنی و جامد شوی، او نمی‌تواند تو را جذب کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️یک اصل و قاعده‌ بسیار مهم که واقعاً باید رعایت کنید این‌ است که شما نباید ابیات مولانا را برحسب من‌ذهنی بخوانید. آن‌ها را با معیارهای من‌ذهنی‌تان بسنجید و بگویید مولانا اشتباه می‌کند، این‌گونه نیست، مسلماً شما اشتباه می‌کنید، بنابراین فضا را باز کنید و اگر دیدید با مولانا موافق نیستید، افکارتان را عوض کنید یا از ذهن بیرون بیایید و اگر نمی‌توانید، باز هم این بیت‌ها را تکرار کنید و به برنامه گوش دهید و خودتان را به روح و معانی ابیات بسپارید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

یک دسته کلید است به زیرِ بغل عشق

از بهرِ گشاییدن ابواب رسیده

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۳۳۶

 

ابواب: درها

 

✍️ابیات مولانا و بزرگان حقیقتاً یک دسته کلید هستند که نزد خداوند قرار دارند. این ابیات مانند کلیدی هستند که می‌توانند قفل زندان ذهنمان را باز ‌کنند و ما را نجات ‌دهند. برای رهایی از زندان ذهن و یکی شدن مجددِ ما با خداوند، باید آن‌ها را زیاد بخوانیم تا قفل‌های ذهنمان را باز کنیم. ابیات مولانا برای گشاییدن درهای همانیدگی و گره‌های درد به ما داده شده‌اند.

------------------------------------------------------------------------------------------------