✍️خداوند هر لحظه میخواهد کار شما را درست کند و به شما کمک کند. او رحمت اندر رحمت است، ولی بعضی از افراد منذهنی خود را نگه داشته و از دیگران میخواهند برایشان دعا کنند! شما با منذهنی خود در سببسازی ماندهاید و نمیگذارید خداوند برایتان دعا کند. چگونه فکر میکنید دیگری میتواند برایتان دعا کند؟ چرا در توهم هستید و بهدلیل سببسازی نمیبینید که زندگی اکنون میخواهد به شما کمک کند؟ با منذهنیتان از منذهنی دیگران میخواهید به شما کمک کند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
صبر و خاموشی جَذوبِ رحمت است
وین نشان جُستن، نشانِ علّت است
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷٢۵
جَذوب: بسیار جذبکننده
علّت: بیماری
✍️شما با منذهنیتان رحمت زندگی و خداوند را از دیگری میخواهید، درحالیکه صبر و خاموشی جذبکنندۀ شدید رحمت الهی است. اینکه هر لحظه با سببسازی در ذهنتان دنبال یک نشان میگردید، نشانۀ بیماری است. شما میتوانید با صبر، فضاگشایی، خاموشی و تمرکز روی خود هر لحظه جنستان را خودتان تعیین کنید. اگر کسی میخواهد شما را از جنس خشم و ترس کند، با فضاگشایی و صبر جلوی این کار را بگیرید تا از فضای بازشدهٔ درونتان رحمت الهی بیاید. اگر در ذهن منقبض شوید و با سببسازی دنبال نشان خداوند بگردید؛ نشانهٔ این است که شما بیماری منذهنی دارید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
اَنصِتُوا بپْذیر تا بر جانِ تو
آید از جانان جزای اَنصِتُوا
گر نخواهی نُکْس، پیشِ این طبیب
بر زمین زن زرّ و سَر را ای لَبیب
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۲۶-۲۷۲۷
اَنصِتوا: خاموش باشید.
نُکْس: عود کردن بیماری
لَبیب: خردمند، عاقل
✍️«اَنصِتوا» و خاموشی را بپذیر تا از سوی خداوند، بر جان تو پاداش سکوت بیاید. ای خردمند، اگر عقل داری و نمیخواهی بیماری منذهنی برگردد، پیش خداوند زَر و سَر را به زمین بزن، بهجای اینکه از شخصی بخواهی برایت دعا کند، حرف زدنِ اضافی را دور بینداز، نگذار منذهنیات حرف بزند و ساکت باش!
------------------------------------------------------------------------------------------------
که مراداتت همه اِشکستهپاست
پس کسی باشد که کامِ او رَواست؟
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶٨
این دریغاها خیالِ دیدن است
وز وجودِ نقدِ خود بُبْریدن است
مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۷۱۱
✍️تمام مرادهای ما در منذهنی ناقص و شکستهپا است. با منذهنی ازدواج میکنیم و بچه بزرگ میکنیم، اما به نتیجه نمیرسیم. نمیتوانیم بدنمان را با منذهنی سالم نگه داریم. از هر چیزی که به مرکزمان میآوریم، زندگی میخواهیم، درنتیجه سرخورده و ناامید میشویم، چون هیچچیز به ما زندگی نمیدهد. سرانجام دچار دریغ میشویم که ای وای چرا این کار را کردم؟ چرا آن کار را نکردم؟ افسوس میخوریم، چون با منذهنی به مقصد نمیرسیم. اینها همان خیال است. مفهوم و فکر است، معنیاش این است که من از وجود اصلی و نقدم که اَلست و زندگی است بُریدهام و دنبال خیال و فرع هستم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
چون تو گوشی، او زبان، نی جنس تو
گوشها را حق بفرمود: اَنْصِتُوا
مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۱۶۲۲
پس شما خاموش باشید، اَنْصِتوا
تا زبانْتان من شَوم در گفتوگو
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۹۲
✍️ما از جنس گوش و خداوند زبان است. ما دائماً گوش میکنیم و او حرف میزند. ما هیچ موقع نباید حرف بزنیم. از نظر زندگی حرف زدن با ذهن قدغن است، پس باید ساکت باشیم و فقط گوش کنیم. مولانا از زبان خداوند میگوید ای انسان، ذهنت را خاموش کن و فضا را باز کن تا من زبانت شوم. وقتی با یکدیگر مراوده و گفتگو میکنید، باید منذهنیتان را خاموش و فضا را باز کنید تا خداوند یا زندگی از طریق شما صحبت کند؛ دراینصورت دیگر منذهنی در کار نیست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️ما انسانها نمیتوانیم بهصورت جمعی خود را اداره کنیم، نمیتوانیم جلوی جنگ را بگیریم. در جهان هستیْ فراوانی وجود دارد، ما میتوانیم بهعنوان انسان به یکدیگر کمک کنیم، درعینحال از فراوانی زندگی هم استفاده کنیم، برای همه غذا و مسکن هست. هر کسی میتواند با همجنس و هموطن خود با آرامش زندگی کند، به زبان خود صحبت کند، دین خود را داشته باشد، خوشبخت و خوشحال باشد، ولی ما به جان هم افتادهایم، چرا؟ برای اینکه نمیفهمیم زندگی یا خداوند گفته برحسب من زندگی کنید، نه برحسب منذهنیتان.