برنامۀ شمارۀ ۱۰۰۴ گنج حضور - بخش دوم، قسمت چهارم

منتشر شده در 2025/01/30
09:11 |

حق همی خواهد که تو زاهد شوی

تا غَرَض بگذاری و شاهد شوی

 

کاین غَرَض‌ها پردۀ دیده بُوَد

بر نظر چون پرده پیچیده بُوَد

 

پس نبیند جمله را با طِمّ و رِمّ

حُبُّکَ‌الْـاَشیاءَ یُعْمی وَ یُصِمّ

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۷۲-۲۸۷۴

 

طِمّ: دریا و آب فراوان

رِمّ: زمین و خاک

با طِمّ و رِمّ: در این‌جا یعنی با جزئیات

 

✍️خداوند می‌خواهد ما از آوردن همانیدگی‌ها به مرکزمان پرهیز کنیم تا آن‌ها در مرکزمان نباشند، بدین‌ترتیب غرض که همان دیدن برحسب همانیدگی است را کنار بگذاریم و ناظر یا شاهد شویم. وقتی غرض‌ها یا همانیدگی‌ها به مرکزمان می‌آیند، پردهٔ چشم عدم ما می‌شوند. در‌این‌حالت وقتی چیزها به مرکزمان می‌آیند، عاشق آن‌ها می‌شویم و عشق به آن‌ها ما را کور و کر می‌کند و دیگر از ضرر آن‌‌ها آگاه نیستیم. این موضوع فریب ذهن است، بنابراین شما هر چیز یا هر کسی را که در مرکزتان بگذارید، حتی اگر دوست شما باشد، ناگهان می‌بینید زندگی شما را ویران کرده‌است.

 

«حُبُّکَ الْـاَشَّیءَ یُعْمی و یُصِمّ.»

«عشقِ تو به اشيا تو را كور و كر می‌کند.»

حدیث

------------------------------------------------------------------------------------------------

جز تو، پیشِ کی برآر‌د بنده دست؟     

هم دعا و هم اجابت از تو اَست

 

هم ز اول تو دهی میلِ دعا

تو دهی آخِر دعاها را جزا

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۴۹۹-۳۵۰۰

 

✍️ما انسان‌ها غیر از زندگی یا خداوند پیش چه کسی دستمان را دراز کنیم؟ خداوندا، اگر ما فضاگشایی کنیم، خودت برایمان دعا می‌کنی، خودت هم اجابت می‌کنی. ما خاموش ‌می‌شویم و تو حرف می‌زنی. از ابتدا این تو هستی که به ما میل خواست و دعا می‌دهی و در آخر هم تو دعایمان را مستجاب می‌کنی، پس ما با من‌ذهنی چیزی نمی‌خواهیم، دعا هم نمی‌کنیم.

 

در دلش خورشید چون نوری نشانْد

پیشش اختر را مقادیری نمانْد

 

پس بدید او بی‌حجاب اسرار را

سیرِ روحِ مؤمن و کُفّار را

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۷۵-۲۸۷۶

 

✍️وقتی شما فضا را باز می‌کنید و زندگی در مرکز شما مستقر می‌شود، خداوند نورش را روشن می‌کند و ستاره‌های همانیدگی‌ها دیگر ارزششان را از دست می‌دهند. شما با مرکز و نور دیگری می‌بینید؛ در‌این‌صورت ناگهان متوجه می‌شوید که همانیدگی‌هایی که شما را جذب می‌کردند، کم‌کم ارزش و جذبه‌شان را از دست می‌دهند، بنابراین دیگر می‌توانید بدون حجاب همانیدگی‌ها همهٔ اسرار را ببینید و از گفتار و اعمال انسان‌ها در بیرون متوجه ‌شوید که روح انسان در من‌ذهنی و روح انسان فضاگشا چگونه سِیر می‌کند. ما می‌توانیم در خودمان ببینیم آیا من الآن فضاگشا هستم یا فضابندی می‌کنم؟ متوجه می‌شویم که مثلاً وقتی خشمگین شده، دچار هیجانات می‌شویم، رحمت زندگی قطع می‌شود و به‌سوی همانیدگی‌ها یا من‌های ذهنی می‌رویم و وقتی فضا باز می‌شود، نور زندگی مستقر شده، با آن نور می‌بینیم. دیگر نور همانیدگی‌ها روی ما اثر ندارد، حتی من‌های ذهنی هم نمی‌توانند روی ما اثر بگذارند. اگر مرکزمان عدم باشد، بدون پرده اسرار را می‌بینیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

منظرِ حق، دل بُوَد در دو سرا

که نظر در شاهد آید شاه را

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۸۲

 

خداوند در دو سرا، یعنی در دو جهان، چه جهان بیرون، چه فضای باز شدهٔ درون، فقط به دل نگاه می‌کند. دل واقعی دلی‌است که با فضاگشایی به‌دست می‌آید، پس چقدر مهم است که شما فضاگشایی کنید و به‌صورت ناظر دربیایید، چون خدا فقط به دل ناظر و فضاگشا نگاه می‌کند. او به من‌ذهنی، دعا و گفتهٔ ذهن شما نگاه نمی‌کند. وقتی ناظر شوید می‌توانید دعا کنید، بخواهید و تصمیم بگیرید، چون دیگر او است که دارد کار می‌کند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

زین کَشِش‌ها ای خدایِ رازدان

تو به جذبِ لطفِ خودْمان دِه امان

 

غالبی بر جاذبان، ای مشتری

شاید ار درماندگان را واخَری

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۰۴-۲۹۰۵

 

✍️ای خدای رازدان ما را با جذبِ لطفِ خودت از کشش‌های همانیدگی‌ها امان بده. ما فقط با فضاگشایی در امان می‌مانیم. با فضاگشایی چشم‌های ما باز و نورانی می‌شود و دیگر من‌های‌ ذهنی و همانیدگی‌ها نمی‌توانند ما را به سمت خود جذب ‌کنند و ‌بکِشند. خدای رازدان با فضاگشایی خودش را به ما نشان می‌دهد. مشتری ما او است. ای خداوند، ما در برابر این جاذب‌ها درمانده هستیم و تو بر آن‌ها غالبی، پس شایسته است که تو ما را از دست این جاذبان بخری.

------------------------------------------------------------------------------------------------