مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۶۳۶
از قَرین بی قول و گفتوگویِ او
خو بدزدد دل نهان از خویِ او
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱
میرود از سینهها در سینهها
از رهِ پنهان، صلاح و کینهها
✍️قرین ما ممکن است کسی یا چیزی، یک کتاب، فیلم و یا یک برنامهٔ تلویزیونی باشد که با آن همراه میشویم. مولانا میگوید بدون اینکه حرفی زده شود دل و مرکز ما از قرینها اثر میپذیرد. آیا شما میخواهید قرینها روی مرکز شما اثر گذاشته و شما را از جنس خودشان کنند یا میخواهید شاه شکرخانه را به مرکزتان بیاورید؟ اگر میخواهید شاه شکرخانه را بیاورید از قرینهایی که ممکن است مرکز شما را خراب کنند پرهیز کنید، زیرا قرین هرچه باشد، مرکز شما را از جنس خودش میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۸۵۶
گرگِ درّندهست نفسِ بَد، یقین
چه بهانه مینهی بر هر قرین؟
✍️اولین گرگ درنده همین منذهنی ماست که دراثر گذرِ از همانیدگیها بهصورت یک تصویر پویا در ذهنمان ایجاد میشود و ما به اشتباه فکر میکنیم آن هستیم. مولانا میگوید این نفس بد یقیناً یک گرگ درنده است. شما باید دریده شدن بهوسیلهٔ منذهنیتان را ببینید و قرینهای بیرونی را بهانه نکنید، اول مراقب منذهنی خودتان باشید و با مولانا همدم شوید، دراینصورت نیکی و هشیاری و حضور به سمتتان میآید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۵۱۴
بر قرینِ خویش مَفزا در صِفت
کآن فراق آرَد یقین در عاقبت
✍️توجه کنید شما مسابقه ندهید چه با قرین اینجهانی، چه با خداوند. اگر در ذهن تندتند فکر کنید، مجال نمیدهید خداوند از طریق شما صحبت کند. اگر فکر را مرتب کُند کنید زندگی هم مجال پیدا میکند که به گوش شما چیزی بگوید، بنابراین هرچه سرعت فکر را پایین بیاورید به نفع شما است، ممکن است از زندگی یک پیغام بشنوید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️انسان برای آوردن «شاه شکَرخانه» به مرکزش محدودیت سنی ندارد. ما باید بهعنوان پدر و مادرِ عاشق، حواسمان به کودکمان باشد که این کودک یک آتشفشان معناست و مجسمه نیست. اینطور نیست که نمیفهمد، او موجودی بسیار زیبا و پر از استعداد است، پس با تحمیل باورها و همانیده کردنش با باورهای کهنه و پوسیده، مغزش را پوسیده نکنیم، بنابراین به حضور زنده شدن به سن وابسته نیست. انسان میتواند در دوسالگی، سهسالگی، پنجسالگی، دهسالگی، بیستسالگی و یا هفتادسالگی به حضور زنده شود. نباید بگویید این بچهی چهار ساله چه میفهمد حضور چیست؟ چه میفهمد خدا چیست؟ خیر، اتفاقاً او بهتر میفهمد، تازه از آنور رسیده، از جنس زندگی است. او هنوز انباشتگی همانیدگی ندارد، بازیگوش و زنده هست.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۵۹
در خِرَدِ طفلِ دو روزه نهد
آنچه نباشد دلِ فرزانه را
✍️این روزها شما تعجب میکنید که فرزندان عشق چیزهایی میگویند که شما در پنجاهسالگی میگویید اینها را از کجا یاد گرفتهاند؟ عجب چیزهای خوبی میگویند!
قرآن کریم، سورهٔ مریم (۱۹)، آیهٔ ۱۲
«يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا.»
«اى يحيى، كتاب را به نيرومندى بگير. و در كودكى به او دانايى عطا كرديم.»
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۹۲
پس شما خاموش باشید اَنْصِتوا
تا زبانْتان من شَوم در گفتوگو
✍️با خود بگویید وقتی من با منذهنی صحبت میکنم، حرفهایم نه برای خودم ارزش دارد نه برای دیگران، دنبال مشتری نمیگردم. دنبال این میگردم که ببینم اتفاق این لحظه چه چیزی به من یاد میدهد. من چگونه فضا را باز میکنم و خودم را به زندگی متصل میکنم تا او از طریق من صحبت کند. وقتی خاموش میشوم، به این نتیجه میرسم که در منذهنی هرچه میگویم از ذهن است و ارزشی ندارد، پس برای چه باید حرف بزنم؟ خاموش میشوم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۰۱۹
ما سَمیعیم و بَصیریم و خوشیم
با شما نامَحرمانْ ما خامُشیم
سمیع: شنوا، شنونده
بصیر: بینا، آگاه
✍️همهٔ نباتات و جمادات میگویند ما میشنویم و میبینیم و خوش هستیم، با شما منهای ذهنی خاموشیم، برای اینکه شما به حضور زنده نیستید. شما به حضور زنده شوید ما با شما حرف میزنیم، به زبان ارتعاش حرف میزنیم، نه به زبان فارسی یا انگلیسی.
------------------------------------------------------------------------------------------------
حافظ، دیوان غزلیّات، غزل شمارهٔ ۲۸۴
گر چه وصالش نه به کوشش دهند
هر قدر ای دل که توانی بکوش
✍️ای منذهنی، ای کسی که در فکرها و دردهایت پژمرده هستی و گم شدی، تو میتوانی مست شوی، حتی شاه مستان شوی، نگران نباش. نهتنها مست میشوی، بلکه در این کائنات موجودی بهتر از تو نیست که به مستی و شادی خدا زنده باشد. گرچه وصالش را به کوشش با منذهنی نمیدهند ولی تو بکوش، دنبال عارف باش و قرین بزرگان شو. ابیات را بخوان و تکرار کن.