نکات پیغام‌های تلفنی برنامه ۱-۱۰۱۱ بخش سیزدهم

منتشر شده در 2025/05/09
05:18 |

✍️تجربه شخصی

آبِ ما، محبوسِ گِل مانده‌ست هین

بَحرِ رحمت، جذب کن ما را ز طین

(مولوی ، مثنوی ، دفتر سوم، بیت ۲۲۵۱)

با خواندن این دسته ابیات به یادِ چارق ایازم افتادم. در گل همانیدگی‌ها چنان فرورفته بودم که رهایی غیرممکن به نظر می‌آمد. در باتلاق ذهن درحال خفه شدن بودم. راه نجاتی نمی‌شناختم. تا با گنج حضور آشنا شدم. با تکرار ابیات دیگر به دکتر و دارو نیاز نداشتم. ذهن همچنان می‌خواهد مرا ببلعد و دوباره به خودش بازگرداند، ولی تقریباً دیگر هشیار شده‌ام و ترفندهایش را می‌بینم و با خواندن ابیات ذهنم را خاموش می‌کنم.

آبِ گِل خواهد که در دریا رَوَد

گِل گرفته پای آب و می‌کَشَد

(مولوی ، مثنوی ، دفتر سوم، بیت ۲۲۵)

✍️نکته:

قرین‌ از طریق منِ‌ ذهنیِ ما در گره‌های درد و همانیدگیِ ما می‌دمد و در می‌زند. خواستن،  نمی‌گذارد ما درِ خانه را ببندیم. مشکل بعدی این است که کمی که پاک می‌شویم، کار روی خود را رها می‌کنیم.

پاک کاو از حوض، مهجور اوفتاد

او ز پاکیِ خویش هم دور اوفتاد

(مولوی ، مثنوی ، دفتر دوم، بیت ۱۳۶۲)

مشکل بعدی این است که پاسبانی هم نمی‌دهیم و نه‌تنها پاسبانی نمی‌دهیم، تمرکز را هم روی دیگران می‌گذاریم و دیگر قدرت عمل نداریم. بنابراین تغییرِ مثبت نمی‌کنیم. به درد می‌افتیم و صنع و طربی هم در کار نیست و کاملاً فلج می‌شویم.

✍️نکته:

بُراق، آگاه شدنِ هشیاری از هشیاری است و با فضاگشایی سوار آن می‌شویم. پیاده نشدن از براق، یعنی مقاومت و قضاوت نکردن  و واکنش نشان ندادن، که دردِ هشیارانه دارد. با عبادت و سبکِ من ذهنی موفق نخواهیم شد.

✍️نکته:

غزل سِحرآمیز ۳۰۱  در حال دعا برای ماست و دو هزار در را برایمان می‌گشاید. پس سوارِ بُراق شو و  از هیچ کس خجالت نکش. فحش هم دادند از بُراق پیاده نشو تا کتاب درونت را بخوانی. ما اسرافیل وقت هستیم.

✍️نکته:

بلند شو. پا واپس مکش، پنهان نشو و شیپورت  را بزن.

هر که گوید: کو قیامت؟ ای صَنَم

خویش بنما که: قیامت نَک مَنَم

(مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۸۰)

✍️نکته:

در غزل ۳۰۱ مولانا گفت خودت را به‌عنوان صَدر و بَدر عالم شناسایی کن. تو مرکزِ عالم هستی، هستی و سینه‌ات می‌تواند بی‌نهایت گشوده شود. براساسِ قانونِ «ناظر جنس منظور را تعیین می‌کند» خودت را صدرِ عالم ببین. فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب یعنی یک لحظه فضاگشایی کردی و کمی رهایی حاصل شد، از کار منشین و دوباره زیر درد هشیارانه برو، فضاگشایی کن و از خوش‌سلامانی مثل مولانا که دیدِ ناظر دارند نیرو و کِبرِ مثبت بگیر و جلو برو.