✍️تجربه شخصی
بیست و سه سال است که نابینا هستم و با برنامهٔ گنج حضور سر میکنم. با وجود این برنامه بسیار خوشحال هستم. در خانه نشستهام و احتیاج به هیچکس هم ندارم. به لطف این برنامه زندگیام بهراحتی میگذرد.
✍️نکته:
این اشتباه است که فکر کنیم ما باید دائماً درد بکشیم، مانع و مسئله ایجاد کرده و رابطهمان را با مردم خراب کنیم. همهٔ اینها کار منِ ذهنی است، ما برای این کارها آفریده نشدهایم. اگر دیدتان عوض شود و دیدِ زندگی را داشته باشید، زندگیتان روشنتر خواهد شد. یکدفعه میبینید که دیگر خودخواهی نمیکنید، خود را به مردم نشان نمیدهید و میگویید عیب مردم به من ربطی ندارد. شما اصلاً نباید تمرکزتان را از روی خود بردارید. حتی اگر همسرتان هم عیب دارد، داشته باشد به شما ربطی ندارد. او انسان دیگری است. شما باید فقط روی خودتان کار کنید.
✍️نکته:
هرچه ما مرکزمان را پاکتر کنیم، هشیاری آزادتر میشود. این کار توسط تکرار ابیات، شناسایی همانیدگیها و انداختن آنها صورت میگیرد. شما به یک نورافکن و ذرهبین قوی نیاز دارید.
✍️نکته:
اگر شما میتوانید به برنامهٔ گنج حضور گوش دهید، پس هشیاری حضور در شما شکوفا شدهاست. چهبسا شما با خطکش ذهن میخواهید اندازه بگیرید، ولی معیار همین تحمل این برنامه است که بر ضد منِ ذهنی است و نشانِ شکوفایی حضور شما است.
✍️تجربه شخصی
من سالها درس خواندم و به دانشگاه رفتم اما هیچچیزی از زندگی نفهمیدم. همیشه یک خلأ در زندگی داشتم و هیچچیزی مرا راضی نمیکرد. معتاد شدم و چندین سال اعتیاد داشتم. به لطف خداوند اعتیادم را ترک کردم. اوایل ترک، دنیا روی سرم خراب شده بود تا اینکه تصادفاً با برنامهٔ گنج حضور آشنا و جذب آن شدم. این برنامه زندگیام را نجات داد.
✍️تجربه شخصی
آدم بددهانی بودم. همیشه خودم را با دیگران مقایسه میکردم. تأیید طلب بودم و هیچچیزی مرا سیر نمیکرد. برنامهٔ گنج حضور روی من تأثیر گذاشت و مرا عوض کرد. الآن دیگر حرف بد از دهانم بیرون نمیآید، دروغ نمیگویم، دیگر به گذشته نمیروم. با صبر، شکر و پرهیز دارم روی خود کار میکنم.
✍️نکته:
کبر و غروری که از قرین شدن و مصاحبت با خوشسلامان و بزرگانِ معنوی حاصل میشود، امتداد کبر و بزرگی زندگی است و از حاضر و ناظر و شاهد شدن در اتفاق لحظه، بهوجود میآید. مثلاً انسانِ حاضر وقتی میبیند دیگران با منِ ذهنی به اختلاف افتادهاند، با کبر و بزرگی از افق دیدی بالاتر، بی قضاوت و مقاومت شاهدِ ماجرا میشود و جانش را پاکیزه و عاری از هیجانات منفی نگه میدارد.
همه خلق در کَشاکَش، تو خراب و مست و دلخوش
همه را نظاره میکن، هله از کنار بامی
مولوی، دیوان شمس، غزل ۲۸۴۳