✍️تجربه شخصی
این شعر بسیار کمکم کرده و هنگام بیماری یا هر کاری آن را میخوانم:
درین بحر، درین بحر، همه چیز بگُنجد
مترسید، مترسید، گریبان مدَرانید
مولوی، دیوان شمس، غزل ۶۳۷
دو سه ساعت در روز پیادهروی میکنم. اشعاری که حفظ هستم را میخوانم و اصلاً خسته نمیشوم چون انرژی زیادی دارم. الآن حالم از سی یا چهل سال پیش خیلی بهتر است.
✍️نکته:
چراغ جسمی و ذهنی در اختیار ما قرار گرفته تا با شعلهٔ ضعیف آن، چراغ اصلی و جاودانهٔ حضور را روشن کنیم. مولانا تأکید میکند که ما باید از هشیاریِ جسمی برای رسیدن به هشیاری حضور استفاده کنیم.
✍️نکته:
«طلب» مانند سکهای دورو است. یک روی آن این است که به زندگی اطمینان کنیم که خودش میتواند ما را زنده کند و روی دیگرش این است که خود را قابل بدانیم.
✍️تجربه شخصی
تو سببسازی و داناییِ آن سلطان بین
آنچه ممکن نَبُوَد در کفِ او امکان بین
مولوی، دیوان شمس، غزل ۲۰۰۲
این بیت تأثیر بسیاری روی من گذاشت. من متوجه شدم که در این چندسال با سببسازی روی خود کار میکردم و ابیات را میخواندم. همین سببسازی باعث میشد در ذهنم مدام حرف پشت حرف بیاورم. انگار این منِ ذهنی بود که داشت خود را مثبت نشان میداد و در این راه به من کمک میکرد. من فکر میکردم عمل مهمتر از تکرار ابیات است ولی تجربه به من نشان داد که تکرار ابیات معجزه میکند و برای فکر و عمل بر اساس زندگی واجب است. اصلاً همین تکرار ابیات به ما کمک میکند و باعث بهوجود آمدن عمل میشود.
✍️نکته:
اکثر مردم در طلبِ تحصیل یا کسبِ دستاوردهای اینجهانی هستند فقط به این دلیل که از نظر مادی خود را با دیگران مقایسه کنند و برتر ببینند. این کار فقط به دردِ منِ ذهنی میخورد، به درد زندگی نمیخورد. تمام کامهای اینجهانی فقط برای این است که خداوند آنها را بشکند و به ما بگوید من روی تخت هستم، به من توجه کن، تو باید بفهمی که چراغِ دیگری وجود دارد و من زندگیِ تو را اداره میکنم، نه منِ ذهنیِ تو.
من سبب را ننگرم، کآن حادث است
زآنکه حادث حادثی را باعث است
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۴۰
لطفِ سابق را نِظاره میکنم
هرچه آن حادث، دوپاره میکنم
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۶۴۱
این دو بیت میتواند ما را زنده کند. اگر ما به لطفِ سابق، یعنی لطف خدا و رحمتی که از آن طرف میآید، نظاره کنیم و حادثها و وضعیتها را دوپاره کنیم، کارمان درست میشود.