✍️تجربه شخصی
در سالهای اولِ دیدنِ برنامهٔ گنج حضور، خیلی با منِ ذهنی میسنجیدم که من رشدی کردهام یا نه؟ اما حالا دارم میفهمم ما فقط باید اینها را بخوانیم و کارمان را انجام دهیم، خداوند خودش زندگی ما را درست میکند. من مسائل زیادی داشتم و هنوز هم دارم امّا میبینم واکنشپذیریِ من که زیاد بود، کم شده و آرامش دارم و این آرامش را در هر فضایی که باشم به دیگران منتقل میکنم، و سریعاً میبینم که آنجا هم فضا آرام میشود.
✍️نکته:
يادگيریِ دانشِ زندگی، نیاز به سواد کلاسیک ندارد. انسان باید فضا را باز کند تا عشق را از خود زندگی یاد بگیرد.
✍️تجربه شخصی
با گنج حضور آموختم که باید پرهیز کنم. پرهیز از زندگی خواستن از چیزها و همانیدگیها. با تکرار ابیات، پرهیز بسیار آسان میشود.
✍️نکته:
بیشتر بیماریها از همین فشارهایی است که به خود وارد میکنیم. از این است که آفلین را در مرکزمان گذاشتهایم، آنها از دست میروند، به ما زندگی نمیدهند و ما درد میکشیم.
✍️نکته:
اتفاقها میافتند که ما نورافکن را روی خودمان بگذاریم و ببینیم چه واکنشی به وضعیتها نشان میدهیم. همین تمرکز روی خود، باعث میشود که مسائلمان بدون هیچ دردسری حل شوند.
✍️نکته:
اگر ما بخواهیم دیگران را به سمت این برنامه جذب کنیم نهتنها فایدهای ندارد، بلکه ممکن است خودمان هم از این مسیر دور شویم. بهتر است بگذاریم ارتعاشی که از ما به بیرون پراکنده میشود، کار کند.
✍️نکته:
علمِ عشق و حضور، علمی است که فقط از فضای یکتایی چشمه میگیرد و در کتاب و دانشِ دنیای مادی نیست. کسانی که پندار کمال و «من میدانم» دارند و به سوادشان مغرور هستند، در این راه پیشرفت نمیکنند.
✍️نکته:
علّتی بتّر ز پندارِ کمال
نیست اندر جانِ تو ای ذودَلال
(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۲۱۴)
✍️نکته:
خداوند هر لحظه در کار جدیدی است. فکرها و حرفهای منِ ذهنی خودم و دیگران بازی هستند. وضعیتها نیز چه خوشایند و چه ناخوشایند، بازی هستند. پس باید قضاوتم را نسبتبه وضعیتها صفر کنم.
نکته: من میتوانم انتخاب کنم که فضاگشایی کنم یا از براق پیاده شوم و منِ ذهنی غالب شود! مرگ منِ ذهنی، پَر و بالی است برای ساکن شدن در هشیاری حضور.
✍️تجربه شخصی
من تصمیم گرفتم که از منِ ذهنی رها شوم، شاد باشم، از حسد و خشم پرهیز کنم، صبر و شکر داشته باشم و هر لحظه فضا را باز کنم. برای این کار باید متعهدانه ابیات را بخوانم و به برنامه گوش دهم.
✍️نکته:
منِ ذهنی، گدای محنتزده است. تلاش میکند که ما در هر کاری، واکنش نشان دهیم. با جدی نگرفتن احساسات منِ ذهنی و واکنش نشان ندادن، از این گدای منِ ذهنی پرهیز کنیم.