:نکته✍️
با تکرار ابیات و کار کردن متعدانه روی خود، صدایمان بشاشتر و زندهتر میشود. ما مثبتتر و پذیراتر از قبل میشویم و درون پر از عشق و آرامش خود را پیدا میکنیم.
:نکته✍️
وقتی ابیات مولانا را تکرار میکنیم، طرز فکر ایشان را میپذیریم و پس از مدتی سبکِ زندگی و فکرهایمان عوض میشود. درنتیجه به طبیعت و ذات اصلیِ خداییتمان نزدیکتر میشویم. مرتب شادتر و ساکتتر میشویم و دیگر نمیخواهیم خود را به مردم نشان دهیم. چیزهایی که ذهن نشان میدهد بهصورت بازی درمیآید. میفهمیم خیلی چیزها دست ما نیست بنابراین تسلیم میشویم. کار میکنیم ولی با خطکش ذهنِ خود یا دیگران، اندازه نمیگیریم. همین که «نمیدانیم و با نمیدانم میسازیم» یعنی داریم پیشرفت میکنیم.
:تجربه شخصی✍️
من با گنج حضور فهمیدم، مرور خاطرات دخترم که فوت شده، مانند یک خواب بودهاست و باید از این خواب بیدار شوم.
نکته: ما نباید از کسی بخواهیم برایمان دعا کند، یا بخواهیم که تمام پندار کمالمان بیفتد، این «خواستنها» همه مال منِ ذهنی است. وضعمان همینطور خوب است، باید به همین صورت به کار روی خود ادامه دهیم. باید مراقب باشیم که منِ ذهنی ما را به افراط نکشاند که بخواهیم همهجا و همهچیز را عوض کنیم؛ مثلاً یک آدم هفتادساله بخواهد ورزشهای سنگین کند و آسیب ببیند چون هرچیز یک توازنی دارد.
:نکته✍️
از کَرَم دان اینکه میترساندت
تا به مُلکِ ایمنی بنشاندت
مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۲۶۱
مُلک ابدی این است که خداوند ما را از زمان مجازی جمع کرده و از منِ ذهنی رها کند.
:نکته✍️
کسی که غم خداوند را داشته باشد، دیگر بُرد و باخت برایش معنی و مفهومی ندارد، بلکه فقط تلاش خودش را میکند. ولی کسی که غمِ نقشها را داشته باشد، خداوند به او توجهی نمیکند و او هم در یکی از این غمها میمیرد.
نکته:خداوند نمیخواهد ما به دردسر بیفتیم و دچار چالشهای بیهودهٔ منِ ذهنی شویم، او رحمت اندر رحمت است. شیطان تمام دردهایی را که برایش پیش میآید، گردن خداوند میاندازد. تمام دردهایی که امروزه در جهان میکشیم، تقصیر ما است نه خداوند، و به این علت است که ما دائماً او را امتحان میکنیم و میگوییم این فکرهای منِ ذهنی که با سببسازی صورت میگیرد، بهتر از خردورزی تو است. خداوند میگوید تسلیم شوید و از طریق من عمل کنید.
پس شما خاموش باشید، اَنْصِتُوا
تا زبانْتان من شَوم در گفتوگو
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۹۲
ما باید سهم خود را در خراب کردن زندگیمان ببینیم. منِ ذهنی جبر مذمومی را به ما تحمیل میکند که مجبوریم همیشه در سختی باشیم. هم فرداً و هم جمعاً ما مجبور نیستیم جنگ راه بیندازیم و همدیگر را بکُشیم. حماقت و حرص منِ ذهنی این اختلافات را ایجاد میکند.