:تجربه شخصی✍️
برای تولد همسرم علیرغم اینکه منِ ذهنیام میگفت هدیه نخر و پولت را برای خودت نگه دار، هدیهای خریدم تا کمی از زحمتهای او را جبران کنم. اما ایشان کلاً هدیه را عوض کردند و بهجای آن چیز دیگری خریدند. منِ ذهنیام را دیدم که بالا آمد و گفت: به سلیقهٔ تو بیاحترامی شدهاست! بنابراین فوراً ابیات مربوط به قبض را خواندم
قبض دیدی چارهٔ آن قبض کن
زآنکه سَرها جمله میرویَد ز بُن
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۲
چونکه قَبضی آیدت ای راهرو
آن صَلاحِ توست، آتَشدل مشُو
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۷۳۴
بعد از تکرار این ابیات، شادی بیسببی را تجربه کردم و فهمیدم که خداوند دارد تکهٔ تاریک دیگری از وجودم را به من نشان میدهد. هیچوقت نباید فکر کنم به سرمنزل مقصود رسیدهام، پس تا زنده هستم باید روی خودم کار کنم.
:نکته✍️
هنرِ خویش بپوشم ز همه، تا نخرندم
به دو صد عیب بِلَنگم، که خَرَد جز تو امیرم؟
مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۶۱۲
ما دائماً باید به دو صد عیب بِلَنگیم و اشکالات خود را پیدا کنیم. هر موقع خشمگین میشویم، میرنجیم، حسادت میکنیم، روا نمیداریم و واکنش نشان میدهیم، همه پیغامی از طرف زندگی است که اِشکال داریم.
:نکته✍️
تقریباً بیشتر مردم من ذهنی داشته و تحت نفوذ قرین هستند. اگر شما ابیات را پشتسرهم بخوانید و فقط معنای ادبی نکنید، میتوانید اثر قرینها را خنثی کنید؛ دراینصورت مقدار زیادی از هشیاری جسمیتان کم و به هشیاری حضورتان اضافه میشود.
:نکته✍️
منِ ذهنی هزاران بار روی یک مسئلهای که شما با کسی داشتهاید، میرود و دُور میزند تا حال شما را خراب و زخم را عمیقتر کند. به شما میگوید، باید انتقام بگیری، نباید فراموش کنی! درنتیجه بدن، فکر و حال شما را خراب میکند. منِ ذهنی ابیات مولانا را تکرار نمیکند برای اینکه بنیادش را میکَند. ولی اگر دقت کنید، تمام وجود منِ ذهنی بر پایهٔ تکرار مُکرَّرات و چیزهای پوسیدهٔ قدیمی است.