نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۹قسمت دوم

منتشر شده در 2025/02/18
07:47 |

✍️تجربه شخصی:

متوجه شدم که خداوند گوش مرا گرفته و می‌گوید بیا تا از طریق مولانا و برنامهٔ گنج حضور به تو کمک کنم. من بچه‌هایم را خیلی «حبر و سَنی» می‌کردم ولی الآن دیگر اصلاً در کارشان دخالت نمی‌کنم.

گنج حضور راه را به من نشان داد و این در برایم گشوده شد.

گفت پیغمبر که چون کوبی دَری

عاقبت زآن در برون آید سَری

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۷۸۴

من اصلاً نمی‌دانستم برای چه به این دنیا آمده‌ام. فکر می‌کردم فقط آمده‌ام ازدواج کنم، بچه‌دار شوم، ظرف و لباس بشویم و مشغول این کارها باشم، اما امروز با برنامهٔ گنج حضور فهمیدم که ما برای هدف دیگری زندگی می‌کنیم.

✍️تجربه شخصی:

من قیمت تمام کالاهای دنیوی را می‌دانستم، ولی قیمت وجودی خود را که با دروغ و دود و دَم خراب کرده و درنتیجه عمرم را ضایع کرده بودم، هرگز نمی‌دانستم. از هر جهتی که می‌رفتم بلا سرم می‌آمد. در زندگی خانوادگی و در روابط کاری مشکل داشتم و پژمرده و بی‌روح بودم ولی 

الآن با برنامهٔ گنج حضور تا حدودی زنده شده‌ام و دیگر مرض خشم و واکنش نمی‌گیرم.

از هر جهتی تو را بلا داد

تا باز کَشَد به بی‌جهاتت

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۳۶۸

✍️نکته:

ما باید عقل جزئی را رها کرده و آن را راهنمای خود نکنیم، بلکه باید با عقل کل پیش برویم.

عقلِ جزوی را وزیرِ خود مگیر

عقلِ کُل را ساز ای سلطان، وزیر

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۲۵۸

 

✍️تجربه شخصی:

با برنامهٔ گنج حضور خیلی شاد هستم. در اداره و محل کارم یک همکار دارم که با منِ ‌ذهنی‌اش با من رفتار می‌کند ولی من در برابرش سکوت می‌کنم و صبر و تسلیم را فراموش نمی‌کنم. به او عشق می‌دهم و برعکس چیزی که من‌ ذهنی خودم و اطرافیانم به من نشان می‌دهند عمل می‌کنم.

آنچه گوید نَفْسِ تو کاین‌جا بد است

مَشْنَوَش، چون کارِ او ضدّ آمده‌ست

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۲۶۶

✍️تجربه شخصی:

من قبلاً همیشه از پول، ماشین و چیزهای مادی زندگی می‌خواستم، اما الآن دیگر با برنامهٔ گنج حضور یاد گرفته‌ام که فقط از خود خداوند زندگی بخواهم.

من ز سِرگین می‏نجویم بویِ مُشک

من در آبِ جُو نجویم خِشْتِ خشک‏

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۶۲

یک زمانی من از لحاظ مالی ضعیف بودم و یک دوچرخه‌ هم نداشتم ولی به خدا وصل بودم و آرامشی داشتم که هیچ‌کس نداشت. ولی یک لحظه که تسلیم نشدم و فضا را بستم، به ذهن رفتم و زندانی شدم. گنج حضور مرا بیدار کرد و از زندان ذهن بیرون آورد. بنابراین قدر این برنامه را می‌دانم چون ارزش آن بسیار زیاد است و آن را با هیچ‌چیز نمی‌توان مقایسه‌ کرد. از خدا می‌خواهم که این برنامه ادامه پیدا کند تا نسل‌های آینده مثل ما درد نکشند.

✍️نکته:

در راهِ زنده شدن به خداوند، بدون راهنما نمی‌توان به نتیجه رسید، به‌خصوص در این زمانه که تحریکات محیط و قرینِ مخرّب بسیار زیاد است. راهنمای ما در گنج حضور مولانا است. اگر متعهدانه به او بچسبیم و ابیات را تکرار کنیم، امکان رهایی از منِ ذهنی وجود دارد. اگر ما با عقلِ من ذهنی جلو رویم و به مولانا توجه نکرده و ابیاتش را تکرار نکنیم، امکان موفقیت نیست و مثل قوم موسی چهل سال درجا خواهیم زد:

همچو قومِ موسی اندر حَرِّ تیهْ

مانده‌ای بر جای، چل سال ای سَفیه

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۷۸۸