نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۹قسمت چهارم

منتشر شده در 2025/02/18
08:04 |

✍️نکته:

غیر از صبر و خاموشی چیز دیگری رحمت خداوند را جذب نمی‌کند. صبر و خاموشی جذب کنندهٔ شدید رحمت اوست. این که هر لحظه چیز ذهنی را بیاوری به مرکز، نشان مریض بودن تو است.

صبر و خاموشی جذوبِ رحمت است

وین نشان جُستن نشانِ علّت است

(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۲۵)

✍️تجربه شخصی:
من خیلی زود ناامید می‌شوم، از بچگی مشکل ریه داشتم. این درد مرا خیلی اذیت می‌کند. خیلی برایم سخت است که ابیات را زیاد تکرار کنم. اما همینکه ابیات را تکرار می‌کنم حالم عالی می‌شود.

✍️نکته:

ترس و ناامیدی آواز منِ ‌ذهنی است. شعرها را تکرار کنید تا حال روحی‌تان بالا برود. هشیاری که بالا برود فشار روی شما کم می‌شود. با تکرار ابیات فشار منِ ذهنی را از روی خودتان بردارید.

✍️نکته:

میل زندگی این است که خودش را از طریق ما بیان کند و در چیزی توسط همانیده شدن، گیر نکند. قائم شدن بر خود، میل و منظور اصلی و صد در صد ما از زندگی در این دنیاست که اگر فراموش کنیم زندگیمان خراب می‌شود.

میلِ تو سوی حَشَر است، پیشهٔ تو شور و شر است

بی‌ره و رایِ تو شَها ره‌ گذری می‌نشود

(مولوی، دیوان شمس، غزل ۵۴۵)

پیشهٔ من هر لحظه فضاگشایی و عمل از طریق صُنع و طرب که همان شور و شر است، می‌باشد. به‌راستی که در این دنیا «بی ره و رای تو شها» یعنی به‌اندازهٔ نخود هم بدون شاه قدم برداریم، به درستی نمی‌توانیم گذر کنیم.

✍️نکته:

ذهن یا گذشته را نشان می‌دهد یا آینده را. یادآوری گذشته خطرناک‌ترین چیز است، پراکنده کردن گرد و غبار در چشمِ خردِ کل است، که شما را از صنع و پیدا کردن راه ‌حل باز می‌دارد. اگر دیدید بی‌رمق شدید فوراً بیایید به این لحظه. رفتن به آینده با پریدن به فکر بعدی، یعنی خدا وجود ندارد یا خداوند ناتوان است. همیشه این لحظه است، ولی منِ ‌ذهنی با پراندن من به آینده نفس کشیدن حضور را قطع می‌کند. در منِ ‌ذهنی ما می‌میریم.

✍️نکته:

هر کار ما در راستای مقصود ما به زنده شدن به زندگی  هرچقدر هم کوچک، اثر دارد. حتی یک ذره فضاگشایی، شناسایی یک همانیدگی و درد، و ناظر شدن به آن‌، تکرار یک بیت با باز شدن معنایش، اثر مثبت شگرفی دارند.

✍️تجربه شخصی:
وقتی اعمالم را نگاه کردم دیدم در جاهایی صداقت کامل ندارم. مثل وقتی تعارف می‌کنم تا کسی از من نرنجد.  یعنی حقیقت را تغییر می‌دهم و جور دیگر ارائه می‌دهم و از خودِ اصلی‌ام فاصله می‌گیرم. نیاز نیست حرفی بزنم که یک نفر را برنجانم اما می‌توانم با آرامش و نرمی حقیقت 

درونی‌ام را اظهار کنم. اگر تایید و نظر دیگران برای من مهم شود، فراموشم شده که من مرغ خودم هستم و باید ابزار بیان زندگی باشم. دیدم وقتی نقش فرزندی ، دوست ، شغل، و تصویری که از خودم ساخته‌ام، برایم پررنگ می‌شود من دارم خودم را در دیگری می‌بازم. که گفت « ای تو در بیگار خود را باخته» مگر من این نقش‌ها هستم؟ آن منِ حقیقی کجاست؟

نکته: با خوار و خاکی کردن خود، تعظیم خدا برافراشته می‌شود. با تسلیم و غیر مهم کردن تصاویر ذهنی به زندگی سلام می‌دهیم و از جنس زندگی می‌شویم، چون دیگر مرکزمان خالی است. اما با مقاومت و  انقباض، سلامتِ مرکزمان به خطر می‌افتد.

قبض دیدی، چارهٔ آن قبض کن

زآنکه سَرها جمله می‌روید زِ بُن

(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۶۲)

اگر منقبض شدیم فوراً باید تسلیم شویم تا مرکز باز شود.

✍️نکته:

جنگیدن با خدا یعنی چه؟ هر کسی در درونش بحث و گفت‌وگو دارد، به گذشته و آینده می‌رود، با این و آن و با خودش می‌جنگد، این آدم با خداوند در جنگ و گفت‌وگو است و مثل ابلیس اجازه نمی‌دهد خداوند صنعش را بکند.

✍️نکته:

منِ ذهنی که امتداد شیطان است نمی‌گذارد این دانش مولانا را مردم بشنوند. مولانا یاد می‌دهد چگونه خلاقیت داشته باشیم. اما ما به‌صورت امتداد دیو می‌گوییم به جای صنع خدا در این لحظه، باور مرا و همانیدگی‌هایم را ببینید.