✍️تجربه شخصی:
پنجاه و شش سال دارم و حدود چهار سال است که با گنج حضور آشنا شدهام. با اینکه سواد زیادی ندارم، این مطالب را مینویسم و برای خود میخوانم. آرامارام دارم میفهمم که شعرهای مولانا به من چه میگوید.
وقتی ترس، دلهره و اضطراب دارم، چند شعر دارم که میخوانم و آزاد میشوم. اگر یک روز برنامه را گوش ندهم، حالم خراب میشود و همهچیز را خراب میکنم. این برنامه مرا نگه داشتهاست
✍️نکته:
هرکس از کودکی پرسید: «عشق چیست؟» کودک باید بگوید: به من نگاه کنید، من عشق هستم. آری، کودکان خود خود عشق هستند.
✍️تجربه شخصی:
شوهرم خیلی عصبی است. یک بار چیزی به من گفت که خیلی به ناموسم برخورد. خیلی زود شعرهای ناموس و بیمرادی را برای خود خواندم. فضارا باز کردم و از شوهرم معذرتخواهی کردم، بلافاصله فضا عوض شد. اکنون معنی فضاگشایی را میفهمم. سه سال است که با گنج حضور آشنا شدهام. از همان ابتدا شعرها را تکرار میکردم اما الآن با شدت بیشتری تکرار میکنم، روزی هزاران بار. تمام ابیات را، از برنامه ۹۵۰ تا حالا نوشته و تکرار میکنم.
نکته: دوتا «من» داریم، یکی منِ الست که از جنس خداوند است و دیگری منِ ذهنی. منِ ذهنی در تمام وضعیتها منقبض میشود و واکنش نشان میدهد. ولی منِ اصلی فضاگشا است، دائماً فضا را باز میکند، از جنس زندگی میشود و خرد کل را بهکار میبرد. منِ ذهنی به سببسازی ذهن میرود و هرچه که آنجا میداند را بهکار میبرد، یک رفتار ازپیشساخته دارد که معمولاً کار نمیکند و با مقاومت و تقلید همراه است. این کار منِ ذهنی است که وقتی کسی کار بدی میکند، ما بدون تأمل و فوراً میخواهیم عوضش کنیم. مولانا و حتی دین میگوید شما باید فوراً منِ ذهنی را به منِ اصلی تبدیل کنید، به این کار «تبدیل هشیاری» میگویند. در این لحظه ما مسئول کیفیت هشیاری خودمان هستیم و نمیتوانیم این مسئولیت را به گردن هیچکس دیگری بیندازیم. باید درتمام موارد بگوییم من مسئولم که فضاگشا باشم. اگر فضابندی کنم و واکنش نشان دهم، خودم مقصر هستم. نمیتوانیم واکنش نشان دهیم و بگوییم تقصیر طرف مقابل بود و نباید فلان کار را میکرد. هرکاری که مردم میکنند در اختیار خودشان است. ما فقط باید یک کار را بلد باشیم، آن هم فضاگشایی و وصل شدن به خرد کل، خرد زندگی و خداوند است
✍️تجربه شخصی:
در مدتی که ابیات را تکرار میکنم، صبرم بسیار زیاد شدهاست. ابیات مولانا را درک کردم و فهمیدم که نباید به خود و دیگران ضرر بزنم، نباید دیگران را کنترل کنم یا بفهمانم چه کاری خوب است و چه کاری بد. درک کردم اجرای قانون جبران نهتنها به خودم کمک میکند که از کمیابیاندیشی نجات پیدا کنم، بلکه به اطرافیانم نیز کمک شایانی میکند. تأثیر ارتعاش تکرار ابیات در خانوادهام این بوده که دو پسر جوانم درک کردهاند که در منزل هم باید قانون جبران را رعایت کنند. هرچه فضا را گشودهتر میکنم، صنع خدا را بیشتر میبینم، همچنین هدایت، عقل و قدرتش را بهعینه مشاهده میکنم. با این ابیات فهمیدم که اگر وسواس فکری به سراغم آمد، راهکارش فقط تکرار ابیات است تا سرعت ذهنم را ضعیف و ضعیفتر کند. اگر یک روز ابیات را تکرار نکنم، آن روز غم سراغم را میگیرد. فقط و فقط با تکرار این ابیات است که زندگیام دارد رو به معجزات، خوشی و صنع میرود. هر لحظه افکار خوب به سراغم آمده و حرفهای زیبا بر زبانم جاری میشود.
نکته: وقتی ابیات را تکرار میکنیم، ابیات در درون ما به اهتزاز درمیآیند و به ما میفهمانند که اوضاع و احوال از چه قرار است. با سببسازی ذهن و دانستن چند مفهوم، نمیتوانیم زندگیمان را جلو ببریم. ابیات همدیگر را تقویت میکنند و به ما یاد میدهند که چگونه باید زندگی کنیم. نیروی زندگی در درون ما حرف میزند و این در ابتدا با تکرار ابیات شروع میشود، بدون این ابیات نمیشود. فرق نمیکند چه کسی باشیم چون همهٔ انسانها فهم و درک بالایی دارد.
نه قبول اندیش، نه رَد ای غلام
امر را و نهی را میبین مُدام
(مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۷۹)
فضا را باز کن و امر و نهی زندگی را ببین. قبول و رد من ذهنی را نبین.