✍️نکته:
همانطور که خداوند یکی است، ما هم یکتا هستیم. همسر، بچه، فامیل، پدر و مادرمان همه غیر هستند. درست است که در سطح رابطهٔ خویشاوندی یا دوستی داریم، ولی این سطح که ذهن نشان میدهد، بازی است! دیگران قوانین زیادی را زیر پا میگذارند و ما را به ذهن میکِشند، مثلاً خانمی سه چهار ساعت برای پختن غذا، تمیز کردن خانه و رسیدگی به بچهها زحمت کشیدهاست، وقتی شوهرش خسته از بیرون میآید، میگوید شما چکار کردهای؟! حالا یک ربع غذا پختی، فکر میکنی کار کردهای! اگر آن خانم بداند که این عدمِ قدردانی و زیر پا گذاشتن قانونِ جبران، بازیِ ذهن است، به او برنمیخورد. آن خانم باید با خود بگوید واکنشی که ذهنم میخواهد نشان دهد بازی است. بنابراین اگر حرفها و کارهای شوهرش را بازی بگیرد، واکنش نشان نمیدهد و مرغِ خود باقی میماند. وگرنه ۹۹/۹۹ درصد احتمال دارد که به منِ ذهنی برود و واکنش نشان دهد. همسرش نیز بهراحتی میتواند جنسش را تعیین کرده و او را به منِ ذهنی، خشم، رنجش و انتقام تحریک کند. درنتیجه دفعهٔ بعد غذا نمیپزد، قهر میکند و یا برای تلافی کارهای دیگری انجام میدهد که آنها هم بازی ذهن هستند، ولی جدّی بهنظر میآیند. خداوند در این لحظه میخواهد برای ما تدارک شادی ببیند. اگر ما ظاهر اتفاقات را که ذهن درک میکند، بازی بگیریم، موفق میشویم. ما باید از تمرکز روی دیگران هم که بازی است، دست برداریم.
✍️تجربه شخصی:
من با کمک گنج حضور اعتیادم را ترک کردم. پسرم نیز در کنار من و در اثر ارتعاش این برنامه و ابیات مولانا، که واقعاً نور الهی است، اعتیادش را ترک کرد. من سیگار را ترک کردم، او هم ترک کرد، من ورزش کردم او هم ورزش کرد. او در شهر است و من در روستا زندگی میکنم. با بیانات و شعرهای مولانا میتوانی خداوند را در درون تجربه کنی، میتوانی شادی و عشقی را تجربه کنی که تا حالا هیچ کسی به هیچ انسانی ندادهاست. من نقصها و دردهای زیادی داشتم، که با کمک برنامه خیلیخیلی درمان شدهاست. البته هنوز هم عیب و درد دارم، ولی خدا را شکر آنها را میبینم و با آنها نمیجنگم. ارتباطم با مردم خوب شده و همه دوستم دارند و به من احترام میگذارند. دیگر نمیگذارم منیّتها و
منِ ذهنی بالا بیایند.
✍️نکته:
برنامهٔ گنج حضور بهخاطر بزرگی مولانا و این آموزش، بسیار مؤثر و مهم است. شاید از ابتدای تاریخ چنین پدیدهای وجود نداشتهاست که اشعار مولانا بین مردم عادی به اشتراک گذاشته شود تا بشنوند. ما باید قدر این آموزش را بدانیم و در زندگی خود از آن استفاده کنیم. اگر جوان هستیم اشتباه نکنیم و نگذاریم موش منِذهنی، زندگیمان را با «تمرکز روی دیگران» و «قرین» بدزدد. اگر بگوییم «همسرم اینطوری میکند، فلان کس اینطوری شده، شما چه راهنمایی میکنید؟» توی تلهٔ تمرکز روی دیگران هستیم.