✍️نکته:
ما نباید چیزی را ده سال، بارها و بارها امتحان کنیم، بعد بگوییم این کار نکرد. چرا ما مدتها است که با منِ ذهنی کار میکنیم و نمیخواهیم منبسط شده و به حضور زنده شویم؟ با اینکه حضور همین جا آماده است. چون فکر میکنیم زرنگی ذهن و بقیهٔ راههای ذهنی کار میکند! خیر کار نمیکند، نباید دیگر امتحانشان کنیم. اگر ده دوازده سالمان است باید شروع کنیم به فضاگشایی و کار کردن با خرد زندگی. در هر سنی که هستیم باید تصمیم بگیریم امتحان ذهنی را متوقف کنیم، بایستیم و راههایی که کار نمیکند را امتحان نکنیم. مولانا را هم نباید امتحان کنیم، شک نکنیم که خود زندگی دارد از طریق او با ما حرف میزند.
✍️نکته:
یکی از اشتباهات ما این است که میگوییم همهچیز را خودم درست میکنم، خودم راهی برای رسیدن به خدا پیدا میکنم و یا از پیشرفت خود سوءاستفاده میکنیم. در این صورت نیز متوقف میشویم.
✍️نکته:
کاین تأنّی پرتوِ رحمان بُوَد
وآن شتاب از هَزّهٔ شیطان بُوَد
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۹
عجله کار شیطان است و صبر و تأنی همواره راهگشای مسائل است.
✍️تجربه شخصی:
ترس از کمبود در آینده، باعث شده بیشتر درآمدم را پسانداز کنم:
زآنکه شیطانش بترسانَد ز فقر
بارگیرِ صبر را بِکْشَد به عَقْر
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۶۰
اما پس از سالها دریافتم که هیچوقت به این پساندازها نیاز پیدا نکردم و جالبتر اینکه چون بر مبنای ترس جمع شده بودند، همه از بین رفته و به کارم نیامدند، چون این فراوانی در جهان همواره در حال افزایش است.
✍️نکته:
اندرین ره ترک کن طاق و طُرُنب
تا قلاووزت نجنبد، تو مَجُنب
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۴۲۹
در راه زنده شدن به خدا باید با هدایت پیر حرکت کرد. «پیر» همان انسان زنده به حضور و در معنی دیگر، پس از باز شدن فضای درون، گوشِ سکوتشنو و چشمِ عدمبین ما یا همان «تمییزدهِ درون» است.
✍️نکته:
یارِ حقیقیِ ما که خداوند است، همیشه میخواهد ما را متوجهٔ بازی بودن اتفاقات و دیدن سلطان یا خودش کند.
یار در آخرزمان، کرد طَرَبسازیای
باطنِ او جِدِّ جِدّ، ظاهرِ او بازیای
مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۰۱۳
✍️نکته:
ما به هیچ عنوان نباید وضعیتها یا دیگران را ملامت کنیم، چون همهچیز و همهکس مأمور اجرای فرمان خداوند هستند. ما تنها باید تمرکزمان روی خودمان باشد و خودمان را اصلاح کنیم.
جرمِ خود را بر کسی دیگر منه
هوش و گوش خود بدین پاداش دِه
جُرم بر خود نِهْ، که تو خود کاشتی
با جزا و عدلِ حق کن آشتی
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۴۲۶