✍️نکته:
امکان رسیدن به مقام شاهد برای همۀ ما میسر است، اما باید بدانیم که توقف در مسیر، چه از سر ناامیدی، چه از سر توَهمِ رسیدن و اظهار ناز و بینیازی به خداوند، باعث هلاکت است.
✍️تجربه شخصی:
من در خودم شناسایی کردم که بزرگترین آفت من در راه حرکت بهسوی زندگی، خودنمایی و جلوهگری منِ ذهنی است. از زمانی که مثنوی سلطانمحمود را شروع به خواندن کردم، هر طرف که رفتم پیشانیام به دیوارِ سختِ این بیت خورد:
آن هنرها گردنِ ما را ببست
زآن مَناصِب سرنگونساریم و پست
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۱۱
خودنمایی، دورِ گردنم مثل طنابی بسته شده و آنقدر میکشد تا هلاک شوم.
✍️نکته:
مولانا میگوید حواست باشد اگر به هنرت بنازی مورد امتحان خداوند قرار میگیری. این هنرها هیچکدام ضامن تبدیل و زنده شدن ما به ابدیت خداوند نیستند. تبدیل در گروِ تسلیم و پرهیز است. قیل و قال منِ ذهنی و هستیجویی از آن، حتی اگر بر سرِ تجربیات معنوی ما هم باشد، نشانۀ این است که ذهنمان هنوز کار میکند و مسیر را اشتباه رفتهایم.
✍️نکته:
خاصیتِ گوش در مقابل خاصیتِ زبان است، یعنی گوش زمانی بهکار میافتد که زبان کار نکند. وقتی گوش عدمشنوی ما باز شود، هر چیزی در اطرافمان از طبیعت گرفته تا منِ ذهنی خودمان و دیگران و نیز سخنان بزرگان، همه و همه تبدیل به پیام زندگی میشوند.
✍️نکته:
اگر به بدنهٔ منِ ذهنیمان تَرَکی وارد شد و شروع به فروریختن کرد، نباید دوباره آن را سرِپا و تعمیر کنیم. اگر جایی آبروی مصنوعی منِ ذهنیمان رفت، باید از این فرصت استقبال کنیم و نخواهیم دوباره بهواسطهٔ هنرهایمان برای خود آبرو جمع کنیم.
دل را تمام بَرکَن ای جان، ز نیکنامی
تا یک به یک بدانی اسرار را تمامی
ای عاشقِ الهی ناموسِ خلق خواهی؟
ناموس و پادشاهی در عشق هست خامی
مولوی، دیوان شمس، غزل ۲۹۵۶
✍️نکته:
حق همی خواهد که تو زاهد شَوی
تا غَرَض بگْذاری و شاهد شَوی
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۷۲
برای بیغرض شدن و شاهد شدن باید طلب حقیقی داشته باشیم.
✍️نکته:
ناامیدی و توَهمِ رسیدن، هر دو ناز کردن هستند. این دو، ما را در راه زنده شدن به زندگی سیصد سال عقب میاندازند اما منِ ذهنی توجیه میکند که هنوز فرصت داری.
✍️نکته:
منِ ذهنی، همیشه خود را حقیر میبیند، اما کارهای بسیار شرورانهای میکند تا خود را مهم جلوه دهد. مانند بعضی از کسانی که در رأس امور قرار میگیرند و خرابکاریهای زیادی میکنند.