✍️نکته:
ما باید در این لحظه آگاه باشیم که آیا به وسیلهی هشیاریِ نظر میبینیم یا با دیدِ منِ ذهنی ؟ ما باید مدام شاهد و ناظر ذهنمان که سببسازی میکند باشیم.
✍️نکته:
ما دو جور چشم و گوش داریم:
چشم سَرِ منِ ذهنی و چشم عدمبین. گوش حسّی و گوش عدم شنو.
چشم داری تو، به چشمِ خود نِگر
مَنگر از چشمِ سفیهی بیخبر
گوش داری تو، به گوشِ خود شنو
گوشِ گولان را چرا باشی گرو؟
مولوی ، مثنوی ، دفتر ششم، بیت ۳۳۴۲
تو گوشِ عدم داری، فضا را باز کن تا با گوش عدم شنو تمام جزئیات را بشنوی. پس تقلید نکن.
بی ز تقلیدی، نظر را پیشه کن
هم برایِ عقلِ خود اندیشه کن
مولوی ، مثنوی ، دفتر ششم، بیت ۳۳۴۴
با خِرد الهی و عقل فضای گشوده شده فکر و عمل کن، نه با عقل منِ ذهنی.
✍️نکته:
دو راه پیش روی ماست، یکی اینکه مولانا را پیشوا و راهنما قرار دهیم و ابیات را مرتب تکرار کنیم. راه دوم این است که فضاگشایی کنیم و با چشم و عقل خِرد الهی فکر و عمل کنیم .
گوشِ بی گوشی در این دَم بَرگُشا
بهرِ رازِ یَفْعَلُ اللـه ما یَشا
مولوی ، مثنوی ، دفتر سوم، بیت ۴۶۸۶
«گوشِ بی گوشی» یعنی گوشی که با فضاگشایی باز می شود.
نکته: همانیده شدن با دردهایی مثل رنجش، کینه، حسادت، مقایسه، احساس خبط، قضاوت و خوب و بد کردن رویدادها، باعث میشود که دائماً با تشعشع مخربمان، خودمان و دیگران را افسرده ببینیم و افسرده بکنیم. یعنی افسون نامعتمد داشته باشیم.اگر وضعیت های ذهنی برای ما مهم باشند، به مرکزمان میآیند و آن را اشغال می کنند. اگر خودمان را صاحب سِر بدانیم یعنی منِ ذهنی داریم. اگر فقط به چراغ ابتر ذهن و فهم آن بسنده کنیم، چشم و گوش درونمان به دلیل عشق به اشیا کور و کر میشود.
✍️نکته:
برای بیدار کردن طرب باید شرایطش را مهیا کنم. ما باید احدِ صمد باشیم، یکتا باشیم، از هویت گرفتن از چیزهای این جهانی دست بکشیم. همچنین باید وفای به اَلَست داشته باشیم. وقتی فکری در سر ما مدام بانگ میزند، کار ما با فضاگشایی این است که درس آن را بگیریم و آگاهانه شاهدِ همانیدگی ها باشیم و آنها را شناسایی کنیم.