نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۸قسمت بیست و یکم

منتشر شده در 2025/01/21
06:10 |

✍️نکته:

اتفاق این لحظه برای این است که من از زندگی شیر حیات بگیرم و کارگاه زندگی بشوم. اقرار به عیب یعنی کارگاه خدا شدن. در کارگاه خداوند غیر از فروتنی و تواضع و حسِّ نیاز چیز دیگری کار نمی‌کند.

جُز توکّل جز که تسلیمِ تمام

در غم و راحت همه مکرست و دام

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۴۶۸
 

جز خضوع و بندگی و، اضطرار

اندرین حضرت ندارد اعتبار

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۲۳

 

✍️نکته:

ای انسان به فضای گشوده‌شده بازگرد و تسلیم شو و  یکی شدن با خداوند را ببین. بدان که اگر  نسبت به همه چیزهای ذهنی نمیری، به خداوند زنده نمی‌شوی. با فضاگشایی در کسری از ثانیه در مقامِ شاهد و تسلیم، از بازیِ منِ ذهنیت کاملا رها می‌شوی و حقیقت این لحظه‌ی ابدی را درک می‌کنی.

 

✍️تجربه شخصی:

تا توهمِ «می‌دانم» را تعطیل نکرده بودم، در منِ ذهنی و دردهایش زجر می‌کشیدم. با نداشتن‌های دنیوی حالم بد بود و درد می‌کشیدم. توهم‌های منِ ذهنی، مثل دانش‌های ذهنی کاذب،  وابستگی‌هایم به اشخاص، ترس، مقایسه، حسادت، حسرت، درد و رنجش نمی‌گذاشت به حقیقت  آگاه شوم. حال به کمک تکرار ابیات مولانا می‌فهمم که همه‌ی این ماجراهای ذهنی بازی است و نباید آنها را جدّی بگیرم. اگر جدّی بگیرم مانند غُل و زنجیری بر گردنم خواهند شد.

 

✍️نکته:

اگر خودمان را حقیر بدانیم، فکر می‌کنیم بچه‌مان هم بی‌ارزش است. ما همه یک هشیاری هستیم، یک سرور داریم، همه خواجه‌تاش هستیم.

 

✍️نکته:

در فضای یکتایی که  به آن زندگی می‌گوییم هرجور انسانی با هر باوری، بی‌دین، بادین و هرچه ذهن اسم می‌گذارد و برچسب می‌زند، می‌گنجد. هرچه ذهن نشان می‌دهد سطحی  و از جنس دیو است، نه از جنس خدا.

 

در این بحر، در این بحر، همه چیز بگُنجد

مترسید، مترسید، گر یبان مدَرانید

مولوی ، دیوان شمس، غزل ۶۳۷

 

✍️نکته:

از موانعی که ما سر راه زندگی قرار داده‌ایم که باعث شده طرب در ما بیدار نشود، قضاوت و خوب و بد کردن اتفاقِ لحظه با ذهن و مقاومت و ستیزه با اتفاق است. همچنین دیدِ سبب که نمی‌توانیم زندگی را مسبّب اتفاقات ببینیم.   

از مُسَبِّب می‌رسد هر خیر و شر

نیست اسباب و وسایط ای پدر

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۵۵۴

اگر بدانیم هر اتفاقی برای بیداری ماست و خود و دیگران را ملامت نکنیم، در راه توقف نکنیم، مراقب قرین باشیم، همانیدگی را به مرکز نیاوریم، مسئله و مانع و دشمن‌سازی نکنیم طرب زندگی در ما بیدار می‌شود. دیدِ همانیدگی به ما ترس از دست دادن می‌دهد و عشق به اشیا  که ما را کور و کر کرده، توانایی دیدن و شنیدن آوای طرب زندگی را از ما می‌گیرد. خواستن  و غرض داشتن نمی‌گذارد بازی زندگی را ببینیم و طربناک شویم.