: نکته✍️
زندگی تا یک مقطعی به ما اجازه میدهد که این همانیدگیها را داشته باشیم، بعد از آن باید به اختیارِ خود آنها را بیندازیم وگرنه غیرت زندگی با رَیبالمَنون، این همانیدگیها را از ما میگیرد. وقتی همانیدگیهایمان را از دست میدهیم میترسیم، ولی زندگی به ما نوید میدهد که من تو را آنچنان در بر میکِشم که احتیاجی به اینها نداشته باشی، مرکزت را عدم میکنم و فضای یکتایی را برایت به وجود میآورم.
: نکته✍️
بیمرادیها همان تقسیم و تفریق زندگی هستند که وقتی با آنها مواجه میشویم، از مرکز عدم و فضای یکتایی باخبر میشویم. بعد از آن زندگی برایمان ضرب و جمع بهوجود میآورد و کیفیت زندگیمان را افزایش میدهد و ما هم مدام در جستوجوی این جان هستیم.
:تجربه شخصی✍️
من قبلاً احساسِ خلأ میکردم و مرتب میخواستم آن خلأ را پر کنم. مثلاً قرآن را با معنی و تفسیرش میخواندم ولی متوجه نمیشدم. الآن که با گنج حضور آشنا شدهام، قرآن را بهخوبی متوجه میشوم
: نکته✍️
انبیا گفتند: در دل علّتیست
که از آن در حقشناسی آفتیست
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۷
انبیا گفتهاند که دل ما مریض است، مرضِ همانیدگی دارد
:تجربه شخصی✍️
از زمانی که از خواب بیدار میشوم، صدای منِ ذهنی را میشنوم که مرا با تصاویر رنگارنگ و رویاگونه در بستر نگه میدارد و تعلّل میکند و در برابر اتفاقاتِ بیارزش با خشم و پرخاش خودنمایی میکند. از انجام دادن مراقبه، تکرار ابیات یا شنیدن درسهای مولانا طفره میرود. در هر موقعیتی نقشی به خود میگیرد، مانع کارهای مستمر و جدّی است، چه کارهای معنوی و چه مادی، مثل کسب دانش برای امرار معاش و توسعة آگاهی. منِ ذهنیام با هر سلاحی که دارد با عشق و آرامش به جنگ و ستیزه برمیخیزد. ترسو، نگران و احمق است. حتی از پیشرفت مادی هم گریزان است، پیشرفت معنوی هم که موجب مرگش میشود. منِ ذهنیام از تلاش و پشتکار فراری است، عجله دارد و دنبال راه میانبُر است. هر تلاش و کاری را بیارزش و بیاهمیت جلوه می دهد. از ثبات فراری است. منِ ذهنیام تنوعطلب و حریص است. مملو از طمع و شهوت رسیدن به پول، موفقیت بیشتر، همسر ایدهآل، رفیقی عالی، سفری بینظیر، لباسی زیبا، ابیات حفظ شده، خواندن و تماشای برنامههای بیشترِ گنج حضور است. از تحقیق دربارة زمینة کاری برای رفع ضعفها و کمبودها فرار میکند. هجومی از افکار منفی است مثل خودسرزنشگری، خودعیبجویی، خودکمبینی، خودتخریبی، خودستیزی و خودکشی. گاهی هم در لباس خشم، شهوت، حسادت، حسرت، طمع و یا بیزاری میآید
: نکته✍️
راه رهایی از درد و منِ ذهنی که نمایندگان شیطان هستند، شناسایی و سپس تسلیم و پذیرش است. پس باید فضاگشاییِ پیدرپی را تمرین کنیم. اگر زندگی یک بازیِ شطرنج باشد، ما همواره تنها یک حرکت داریم: «تسلیم». باید تسلیموار در زمین زندگی کنیم تا هشیاری سوار بر هشیاری شود و سرانجام در آسمانِ یکتایی جاری شویم. نباید از حملات پیدرپیِ منِ ذهنی دچار غم و اندوه و خشم شویم و بترسیم، چون اگر بترسیم مغلوب او شدهایم. ترس از او شیوه و روبَهبازیِ خودِ منِ ذهنی است. همة حملات او را نشانههایی ببینیم تا بیدار شویم و تلاش کنیم و رها شویم