✍️نکته:
هویتِ جعلیِ منِ ذهنی به دلیل جعلی بودن دائماً نیاز به اثباتِ دروغین و دروغ و خودنمایی دارد و این کار، تمامِ وقت و انرژی انسان را هدر میدهد.
✍️تجربه شخصی:
چند وقت پیش بر اثر همانیدگیهای قبلی اتفاقی افتاد و دیدم که من «استکمال تعظیم» ندارم و واقعاً خرّوبها را از ریشه درنیاوردهام. در آن اتفاق فضا کاملاً بسته شد و من دچار سببسازی شدم. اما چون در این مدت ابیات را زیاد خوانده و تکرار کرده بودم، ابیات به کمکم آمدند. صبر کردم و هر چقدر ذهنم ابزارهای دروغین و ملامتِ دیگران را نشانم داد، به آن سمت نرفتم و هرطور که بود سعی کردم خودم را در وضعیتِ فضاگشایی و اَنصِتوا نگه دارم.
✍️نکته:
با سلیمان یا فضاگشایی وارد دریای این لحظه شویم تا با نورِ نظر، زندگیمان را اداره کنیم.
با سُلیمان، پای در دریا بِنِهْ
تا چو داود آب سازد صد زِرِه
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۱
اگر بخواهیم با سببسازی و علتهای ذهنی، ناجوریهای زندگی مادیمان را درست کنیم، نمیتوانیم؛ چون در ذهن ترس وجود دارد و ترس نمیگذارد خودمان را جمع و جور کرده و درست عمل کنیم. یکی از لغزشها این است که بخواهیم با عقل منِ ذهنی و اندکی کمک گرفتن از نصیحتهای مولانا، که فقط مربوط به مادیات میشود، زندگیمان را سر و سامان دهیم! خیر، نمیشود! بعد میگوییم مولانا کار نمیکند!
✍️نکته:
من که خَرّوبم، خرابِ منزلم
هادمِ بنیادِ این آب و گِلم
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۳۷۸
با دیدِ ناظر متوجه میشویم که یک خرّوب در ما، در حالِ کار است.
زمانی خرّوب در مرکز ما شروع به رشد میکند که صورتی را به دلمان راه دهیم.
صورتی را چون به دل ره میدهند
از ندامت آخرش دَه میدهند
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۴
✍️نکته:
زندگی خوف و رجای مثبت دارد. خوف زندگی پرهیز و مراقبت از این است که چیزی به مرکزمان نیاید و امید زندگی، ایمان داشتن به اینکه هر تخمِ نیکی که میکاریم حتماً به بار خواهد نشست.
فعلِ تو وافیست، زو کُن مُلْتَحَد
که درآید با تو در قَعرِ لَحَد
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۵۰
تنها پناه ما، میزان آگاهی و فضایی است که در درون ما باز شدهاست.
✍️نکته:
هیچ کوچک شدن و مُردنی برای ما وجود ندارد، بلکه ما از یک فضای محدودیت به یک فضای بینهایت، نقل مکان میکنیم.
✍️نکته:
فقط یک راه برای جبران زحمات عاشقانهای که برای گنج حضور کشیده میشود وجود دارد و آن هم تکرارِ بیتهای مولانا است.