نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۷ قسمت نهم

منتشر شده در 2024/11/24
06:29 |

✍️نکته: 

نمازِ واقعی این است که ثانیه‌به‌ثانیه ابیات را تکرار کنیم و با هر بیت چشممان را از خواب ذهن باز کنیم. بیدار شویم و از کاری که انجام می‌دهیم یا صحبتی که با دیگران می‌کنیم، آگاه باشیم.

✍️نکته: 

پیغام‌های تلفنی مردم عالی هستند. با توجه به این‌‌که بینندگان ابیات را از زوایای مختلف می‌خوانند، یکی از بهترین قسمت‌های گنج حضور برای یادگیری، همین برنامة تلفن‌ها است.

✍️نکته:

 برای یک آدم هفتادساله خیلی سنگین است که به او بگویند تمام عُمْرت را در منِ‌ ذهنی اشتباه کرده‌ای و به دردپراکنی مشغول بوده‌ای. چون او مقاومت خواهد کرد. ولی مولانا با زبانِ عشق طوری صحبت می‌کند که به قلب‌های ما نفوذ می‌کند، چون او چشمِ گذاره دارد. 

چشم‌ها چون شد گذاره، نورِ اوست

مغزها می‌بیند او در عینِ پوست

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۸۱

✍️نکته: 

زندگی لحظه‌به‌لحظه در حال بیداری ما از طریق کم کردن همانیدگی‌ها و بی‌مرادی‌ها است. اگر این اجازه را به زندگی ندهیم و بخواهیم همانیدگیِ دیگری را جایگزین کنیم، به درد می‌افتیم.

✍️تجربه شخصی

با تکرار ابیات مولانا تغییر و تحولاتی در درونم ایجاد شد که خیلی به من کمک کرد و اتفاقات بدی که داشت وارد زندگی‌ام می‌شد، متوقف گردید. بعد از تکرار ابیات، نشخوار ذهنم بسیار کمتر و لا کردنِ آن نشخوارهای ذهنی بسیار بیشتر شده‌است‌.

✍️نکته:

 تکرار ابیات باعث می‌شود پچ‌پچ کردن و اذیتِ ذهن قطع شود، چون ما اجازه و مجال نمی‌دهیم ذهنمان فکرِ هرز کند و هر کاری دلش می‌خواهد انجام دهد. از طرف دیگر با خواندن ابیات مولانا، مقدار زیادی هشیاریِ حضور در ما جمع می‌شود و این هشیاری تا چند مدت در درون ما باقی می‌ماند. این امر باعث می‌شود که قرینِ بد یا اذیت ذهن نتواند بر ما اثر بگذارد. 

با سُلیمان، پای در دریا بِنِهْ

تا چو داود آب سازد صد زِرِه‏

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۸۱

«صد زره» می‌سازد یعنی لایه‌به‌لایه هشیاریِ حضور در ما جمع می‌شود.

وقتی هشیاری‌ ما بالا است، اگر کسی حرفی بزند می‌خندیم، چون انباشتگیِ هشیاریِ حضور نمی‌گذارد ذهن را جدّی بگیریم، ولی زمانی که هشیاریِ‌ ما در حدِّ انقباضاست، با همان حرفْ واکنشِ تند نشان می‌دهیم. اگر کارِ تکرارِ ابیات شش هفت ماه ادامه پیدا کند، هشیاریِ حضور آن‌قدر زیاد می‌شود که دائماً کمک می‌کند تا از عهدة من‌های ذهنی برآییم و آن‌ها نتوانند روی ما اثر بگذارند.

 

 

 

قضا که تیرِ حوادث به تو همی‌انداخت

تو را کُنَد به عنایت از آن سپس سپری

مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۰۵۶

اگر هشیاریِ حضور زیاد باشد، عنایتِ ایزدی نمی‌گذارد تیرِ حوادث به ما بخورد.