نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۷ قسمت یازدهم

منتشر شده در 2024/11/24
06:20 |

✍️تجربه شخصی:

من استاد دانشگاه هستم ولی همۀ درس‌هایی که تا به حال خواندم، هیچ‌کدام به این اندازه که در کلاس مولانا یاد می‌گیرم چیزی به من یاد نداده است، مخصوصاً نکات خیلی زیادی از پیغام‌های تلفنی بینندگان یاد می‌گیرم.

 

✍️نکته: 

شما به اندازه‌ای که دل می‌دهید و روی خودتان کار می‌کنید، به گروه عاشقان کمک می‌کنید، و به‌طور کلی سطح هشیاری حضور را در جهان بالا می‌برید، شما به‌اندازه‌ای که روی خودتان کار می‌کنید در ایجاد این فضای شگفت‌انگیز شریک هستید. 

✍️تجربه شخصی:

با گوش دادن به برنامه‌ی گنج حضور یاد گرفتم تا جایی که می‌توانم به انسان‌ها خدمت کنم، یاد گرفتم که می‌توانم همسرم را با محبت نگه دارم، نه با اجبار، و قرار نیست من برتر باشم در نتیجه رابطه‌ام  با همسرم خوب شده است.

✍️نکته: 

خانواده باید یک بهشت باشد. آدم باید با همسرش رفیق باشد و بهترین دوستش همسرش باشد. آدم چرا باید قطب ایجاد کند و قطب ستیزه ایجاد کند و همسرش را به درجه‌ای دشمن خودش بداند؟!

✍️تجربه شخصی:

یک موردی پیش آمده بود که با سبب‌سازی‌های ذهنی یک سری از افکار به‌نظرم جدّی آمده بود و درنتیجۀ آن‌ها می‌خواستم یک پیغامی بفرستم برای یک شخصی داخل خانواده‌مان و خدا را شکر با «اَنْصتوا» و یک مقدار تأمل کردن، دوباره افکارم را بررسی کردم.  بعد از یک مدتی دقیقاً دیدم که اصلاً تمام این‌ها فکر و توهم است، متوجه شدم تمام‌شان بازی هستند و نباید جدّی‌شان بگیرم‌ و دیدم اصلاً هیچ‌‌کدامشان لازم نیستند. من متوجه شدم که اگر افکارم را جدّی گرفته بودم تبدیل به خرّوب می‌شدم

✍️نکته:

 در منِ ‌ذهنی ما بنای زندگی‌مان را بر مقایسه گذاشتیم، درنتیجه دیگران را کوچک می‌کنیم  تا خودمان را بزرگ کنیم. به همین علت مرتب از خودمان تعریف می‌کنیم، سعی می‌کنیم غیبتِ دیگران را بکنیم تا آن‌ها را کوچک کنیم.

✍️نکته:

گفت پیغمبر که جنّت از اِله

گر همی‌خواهی، ز کَس چیزی مخواه

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۳۳

ما نباید از کسی توقع داشته باشیم، حتی از پدر و مادر یا همسرمان. وقتی از همسرتان بی‌توقع می‌شوید می‌بینید که ایشان به شما رغبت پیدا می‌کند، بیشتر دوست‌تان می‌شود. وقتی ملامت نمی‌کنید، می‌بینید آن رابطه باز هم بهتر می‌شود. وقتی شما  به مرور از ابزار ملامت استفاده نکنید، یاد می‌گیرید مسئولِ کارهای خودتان باشید، می‌پذیرید که هر بلایی سرم آمده خودم به سر خودم آوردم، تقصیر پدر و مادرم، همسرم، و یا جامعه نبوده. اگر شما چهل سال‌تان هست و وقت‌تان را تلف کردید، نباید تقصیر را گردن دیگران بیاندازید که شماها کرده‌اید، درحالی‌که در سی‌‌سالگی نشسته‌اید مرتب سریال تماشا کرده‌اید، این کار عین کار شیطان است.

باز آن ابلیس، بحث آغاز کرد

که بُدَم من سُرخ‌رو، کردیم زرد

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۳۹۱

ابلیس با خداوند بحث آغاز می‌کند که من سالم بودم و سرخ‌رو بودم، تو من را زرد کردی. پس وقتی دیگران را ملامت می‌کنیم، فعل و عمل خودمان را انکار می‌کنیم، درواقع می‌گوییم خدایا تو کردی، اگر خدا هم نکرده، پدر و مادرم و دیگران کردند.

فعلِ توست این غُصّه‌های دم به دم

این بُوَد معنی قَد جَفَّ‌الْقَلَم

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲