:تجربه شخصی✍️
گرفتار باورپرستی شدید بودم. پول پرستی، نقشپرستی و همانیدگی زیادی داشتم. احساس میکردم دین من مرا به خدا میرساند ولی فهمیدم خداوند درون سینة ماست و بیواسطه و بدون نیاز به هیچ دین و باور و مذهب و ملیتی، میتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم. اوایل گنج حضور را متوجه نمیشدم. پس از مدتی گوش دادن همه چیزها را درک کردم. فکر میکردم پول خیلی در زندگی مهم هست و همین ضربههای زیادی به من زد. واقعاً هیچچیز جز خداوند نباید در مرکز ما باشد
: نکته✍️
جبران معنوی اصل هدف ماست. اینقدر مولانا را بخوانیم که این دانش از بین نرود. شیوع و گسترش پیدا کند. این جبران است. مخصوصاً مادران بیتها را بخوانند، به بچههایشان یاد بدهند. اگر بچهها یاد بگیرند همه درست میشوند
: نکته✍️
این بیتهای مولانا را تا میتوانیم تکرار کنیم تا در درون شما باز بشوند. فارسیزبانان میتوانند مولانا را به جهان یاد بدهند. این مسئولیتی است که ما فارسیزبانان داریم
: نکته✍️
اگر هنوز مسئله داریم، هنوز دلتان میگیرد، خرابکاری میکنیم، دشمن و درد و موانع ذهنی ایجاد میکنیم، پس بدانیم که به اندازة کافی ابیات مولانا را تکرار نمیکنیم
: نکته✍️
با تکرار ابیاتِ مولانا مثل آبِ روان میشویم. اگر این کار را بکنیم اثرش را خواهیم دید. یک هفتهای اثر میگذارد، هشیاری ما بالا میماند. کسی
ناسزا بگوید، همسرمان بد اخلاقی کند، یکی انتقاد کند، روی ما اثر نمیگذارد
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
گردنم بهشدت درد گرفته بود. گفتم خدایا تو با این اتفاق چه چیزی را در من میخواهی بیدار کنی؟ سریع واکنش نشان ندادم تا در آرامش، زندگی راه را نشان بدهد. پذیرفتن، جاری شدن و دربرگرفتن را در خودم میدیدم. خیلی با فرزندانم همهویتشدگی داشتم. حالا خیلی بهتر دارم بچههایم را درک میکنم. باید اول خودم را اصلاح کنم. قبلاً چوبِ صبور نبودنم را میخوردم. ملامت من را از خودم دور میکرد و به سمت همانیدگیها میبرد
: نکته✍️
وقتی خداوند ما را تشویق میکند و حالمان را خوب میکند، ابتدا دارد به ما میگوید که: باز هم شدیدتر کار کن. بهتر کار کن. ولی منِ ذهنی اینطور تفسیر میکند که دیگر بَس است. و همین ممکن است در جایی ما را متوقف کند
: نکته✍️
: ما به هردرجهای برسیم در این جهان، تازه کارتان شروع میشود. دیو ما را با استنباط «بس بودن و استادی» متوقف میکند. ما هیچ موقع استاد نمیشویم. ما اگر یک کتاب بنویسیم، همه تحسین میکنند که بهبه. و همینجاست که ممکن است کار را متوقف کنیم
: نکته✍️
دیو ما را متوقف میکند، پس باید به خدا پناه ببریم
قُلْ اَعُوذَت خوانْد باید کِای اَحَد
هین ز نَفّاثات، افغان وَز عُقَد
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۰۴۲
: نکته✍️
منِ ذهنی ما و دیگران در عُقد، یعنی گرهها، دائماً میدمند. ما را تشویق میکنند که بزرگید و دانشمند. نباید به اینها گوش بدهیم. آفرینِ زندگی را تفسیر نکنیم که پایانِ کار است. تفسیر کنیم که اولِ کار است
: نکته✍️
ما هرچه زنده بشویم به خدا نمیرسیم، تا روز رستاخیز باید عمیقتر بشویم. باید خودمان را بیشتر بیان کنیم. اینطور که مولانا میگوید تازه بعد از مرگ کار ما شروع میشود
: نکته✍️
منِ ذهنی ما و دیگران در عُقد، یعنی گرهها، دائماً میدمند. ما را تشویق میکنند که بزرگید و دانشمند. نباید به اینها گوش بدهیم. آفرینِ زندگی را تفسیر نکنیم که پایانِ کار است. تفسیر کنیم که اولِ کار است
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
خیلی ابیات را دارم تکرار میکنم و خیلی اثر دارد. ارتعاشم روی بچهام سبب شده بگوید من هم میخواهم گنج حضور را دنبال کنم. قدر همسر مهربانم را نمی دانستم. با منِ ذهنی قوی روی او کنترل و تمرکز داشتم و او هم برعکس رفتار میکرد. ولی بعد همسرم که سیگار میکشید با خود گفتم بگذار بکشد. نمیدانم چه شد سیگار را کنار گذاشت. رفت باشگاه، خیلی مهربانتر شد. گرمای عشقِ مولانا آمد در خانة ما. دیگر میدانم که تا ابیات را تکرار نکنم به عمل در نمیآید
: نکته✍️
«اِشپو یعنی اگر تا حالا بیت حفظ نمیکردیم با تشویق مولانا گرمی و جَلادت بگیریم و به حفظ و تکرار کردن ابیات کمرِ همّت ببیندیم. توقف در کار کردن روی خود هلاکت است. با سببسازی مانعِ ذهنی درست کرده و منقبض و منجمد میشویم.
چون راه، رفتنیست، توقّف هلاکت است
چُونَت قُنُق کند که بیا، خَرگَهْ اندرآ
مولوی، دیوان شمس، غزل ۲۰۱
: نکته✍️
توقف و انجماد مخالفِ صُنع و پویایی است. خطرناکترین مانع ذهنی، توهمِ رسیدن است. مولانا از لفظِ «هلاکت» استفاده میکند. یعنی در صورت توقف، انسان نابود میشود و زندگیاش را در راه اشتباهی خرج میکند. این موضوع خیلی مهم است