:تجربه شخصی✍️
با مریضی جسمی میتوانیم زندگی کنیم اما با درد و ذهنِ مریض نمیشود زندگی کرد. منِ جوان آلزایمر نمیگیرم اما میبینم چقدر انرژیام را صرف کارافزایی میکنم. ابیات مولانا هشیاریام را بالا آورده و جلوی آسیب را میگیرد. وقتی ابیات را میخوانم انرژیام صرف کارهای سازنده میشود. اما به محض اینکه متوقف میشوم دوباره دردها بالا میآید. توقف هلاکت است. با درون و بیرون مریض نمیتوان فضاگشایی کرد. ولی این ابیات به فضاگشایی کمک میکنند.
: نکته✍️
آشنایی گیر شبها تا به روز
با چنین اِستارههای دیوْسوز
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۲۳۰
: نکته✍️
هر یکی در دفعِ دیوِ بَدگُمان
هست نفتاندازِ قلعة آسمان
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۴۲۳۱
: نکته✍️
مولانا میگوید تو رویت زرد، دلت سبک و پایت سست و روی همانیدگیهایی که هر لحظه تغییر میکنند هست. غذای «وَالسَّما ذاتِالْحُبُک»، غذای انسانهای نیکبخت است که فضا را باز میکنند و برای خوردنش نیاز به سبب و آلتِ ذهنی ندارند.
: نکته✍️
رویْ زرد و پایْ سُست و دلْ سَبُک
کو غذایِ وَالسَّما ذاتِالْحُبُک؟
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۸۵
آن غذایِ خاصِگانِ دولت است
خوردنِ آن، بی گَلو و آلت است
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۸۶
: نکته✍️
قانون دوم: کمنداندازِ زندگی بودن. در این آسمان ذاتِ الحُبُک گشوده شدة درون، خلاقیت، صُنع و راهحل تمام مشکلات ما وجود دارد و تو باید کمندانداز باشی، بینهایت فضاگشایی کنی تا به تمام این راهحلها دست بیابی.
: نکته✍️
گفت حقّش: ای کمندْاندازِ بیت
آن زِ من دان، ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْت
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۳۵
: نکته✍️
قانون دیگر زندگی رحمت اندر رحمت بودن زندگی است
چون بجنبانم به رحمت ریش را
طی کنند آن قتل و آن تشویش را
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۳۹
: نکته✍️
زندگی میگوید در هر وضعیتی رویت را به من کن
حَیْثُ ما کُنْتُم فَوَلُّوا وَجْهَکُم
نَحْوَهُ هذا الَّذی لَمْ یَنْهَکُم
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۴۵
: نکته✍️
من به عهد بد شما نگاه نمیکنم. فضا را باز کنی رحمت میکنم
ننگرم عهدِ بَدت، بِدْهم عطا
از کرم، این دَم چو میخوانی مرا
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۱۶۰
: نکته✍️
ماجرای ذهنی بازی است. و تمامیِ لحظهها آزمون زندگی است
یار در آخرزمان، کرد طَرَبسازیای
باطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازیای
مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۰۱۳
: نکته✍️
شاگردی که متوجه مَجاز بودن دنیا شود، فقط ناظر شده و در آزمون پذیرفته میشود. شاگردی که بازی را جدی ببیند و به خوب و بد بچسبد، رد میشود. درمقابلِ این تصاویر متحرک اولین اشتباه ناراحت یا خوشحال شدن و دنبال راهکار گشتن ذهنی است
: نکته✍️
نتیجة همة چارههای منِ ذهنی مات شدن است و اینها از منصب تعلیم منِ ذهنی است. پس فکر کردن برای ارائة راهکار و طنازی منِ ذهنی ممنوع. اشتباهِ دیگر توقف در مسیر است. منِ ذهنی در گوش دادن به گنج حضور و تکرار ابیات مولانا و کار روی خود کاهلی میکند
: نکته✍️
برای کسی که دنبال برگ و نوای تن است، شبِ جسم میرود و او نمیفهمد. ولی در مقابل این من، باشندهای وجود دارد به نام زندگی، منتر از منِ ذهنی و روانتر از آب، که هیچ نقشی نمیپذیرد. منِ زیبایی که دغدغهای ندارد، حواسش به خودش است، ناظر و حیران.
: نکته✍️
در دو چشمِ من نشین، ای آنکه از من منتری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشنتری
مولوی، دیوان شمس، غزل ۲۷۹۸