نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۶ قسمت ششم

منتشر شده در 2024/11/04
09:03 |

: نکته✍️

افکار بالقوه دشمن ما نیستند.  اما اگر افکار جامد را تکرار کنیم هشیاری ما در منِ ذهنی افسرده و جامد شده و ضرر می‌کنیم. باید این‌قدر ابیات را تکرار کنیم تا حاضر در لحظه بوده و حتی یک فکر را برای دو بار فکر نکنیم و فکرِ نو به‌ نو خلق بشود

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

تشویقِ خود در راه معنوی که با دست چپ برشانة راست خود بزنیم و به خودمان ماشاءالله بگوییم، از روی منیّت و فرعونیت نیست، بلکه قبول داشتن خود و فرار از دست حسّ حقارت است. «اِشپو» یعنی خودت را ملامت نکن و ادامه بده

: نکته✍️

«اِشپو یعنی ادامه بده، نگو برای خودم کسی شدم. اشپوی خالی لطف چندانی ندارد. باید با خاموشی ذهن و صفرشدن منِ ‌ذهنی باشد. اِشپو بدون اَنصِتُوا مثل غذای بی‌نمک است. سیر می‌کند ولی نمی‌چسبد. از ترکیب اَنصِتُوا با اِشپوا، اِشپتوا ساخته می‌شود. 

: نکته✍️

«اِشپتوا  یعنی وقتی استادت به تو بارک‌الله گفت پیش او که بیناست خاموش باشی. یعنی چارق ایازم یادم نرود. یعنی مرغ خودم باشم. برای کسی سوت نزده و با سوت کسی هم خر گرفته نشوم. بگویم «نمی‌دانم» تا آن‌که می‌داند دستم را بگیرد.

: نکته✍️

«اِشپتوا  یعنی مثل بید بلرزم که منحرف نشوم و مفتیِ ضرورتِ اَعمالم باشم. بدانم اسبی هستم با یک سوارِ خبره و جفتک‌پراکنی نکنم. در آینه به خودم لبخند بزنم ماشاءالله بگویم و ز نیک و بد روزگار غم نخورم، با چنین یاری که دستم را گرفته است

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

چرا وقتی کسی به من می‌گوید: «آفرین همین است، رسیدی» متوقف می‌شوم؟ حالا می‌فهمم چرا مولانا گفته «علتی بتر از پندارکمال» در تو نیست. منِ ‌ذهنی پندار کمال دارد و با کمی پیشرفت و خوب شدن حال ما و با تعریف دیگران از ما، ما را متوقف می‌کند. بدانم که «به هر درجه‌ای در دنیا برسم، اولِ کارم است.» هرجا تشویقی شنیدم نگذارم منِ ‌ذهنی از آن بر ضد من استفاده کند. اگر تشنة تأیید و تشویق باشم به محض تشویق شدن به اشتباه می‌افتم که بله رسیدم. من از این بارها ضربه خوردم. داستان شاه محمود و دزدان چندین قانون دارد.به خودم گفتم باید این قانون‌ها در من متعهدانه اجرا شود. وگرنه قانونی که پشتش اجرا نباشد به‌درد نمی‌خورد. گفتم آیا لازم است انسان هنوز دزدی کند با وجود بی‌نهایت فراوانی؟

نکته: دزدان به زندگی «بوالوفا» می‌گویند چون زندگی به قول‌هایی که داده وفا می‌کند. باید صدای سگِ منِ ‌ذهنی را تشخیص بدهیم و پیغامش را بگیریم. پیغامِ مهمش هم این است که می‌گوید منِ خرّوب را رها کن.

: نکته✍️

مولانا جدّی گرفتن ذهن را نادانی و جدّی نگرفتن آن را یک علمِ ارزشمند می‌داند که خدا با آن طرب‌سازی می‌کند. این علم از «اَلَست» در انسان قرار داده شده تا با آن بازی بودنِ فکر و ذهن را در خود تقویت کند. در این صورت فضا خود‌به‌خود باز می‌شود

: نکته✍️

 سخت نگرفتن از تیزهوشی و رازِ شادی انسانِ می‌فروش است. او آن‌قدر پر ازشادی شده که به دیگران هم می‌دهد. اگر سخت بگیرد، جهان هم به او سخت می‌گیرد، چون صدای سرش را دانایی می‌داند. در حالی که صدای گاو زرین است

: نکته✍️

دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِی‌فروش
گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع
سخت می‌گردد جهان بر مردمانِ سخت‌کوش
حافظ، دیوان غزلیات، غزل ۲۸۶

: نکته✍️

ما مجهز به علمِ جدی نگرفتن اتفاق هستیم. در جهلِ منِ ذهنی می‌گوییم کینه‌ام را نمی‌اندازم چون فلانی پررو می‌شود درحالی که برای خودمان، نباید هیچ دردی حمل کنیم. یک مثقال درد هم چهار بعد ما را خراب می‌کند. سالم و آرام  و شاد بودن ما خیلی مهم‌ است

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

موقع پیاده‌ر‌وی خاری در پایم رفت که اجازة حرکت به من نمی‌داد. با خود گفتم چطور ما یک جسم خارجی در گلو یا پوست را سریع درمی‌آوریم ولی چطور سال‌های سال منِ ‌ذهنی را که با حیله‌ و نیرنگش خارستان درد درست کرده نگه داشته‌ایم؟!؟

: نکته✍️

 می‌شود خار همانیدگی‌ها در چشم ما رفته باشد و طبیب به‌ جای خارج‌کردن آن عینک‌‌های رنگی برای ما تجویز کند و بگوید هربار با یکی از این رنگ‌ها ببین تا درد آن درمان شود؟  مسلماً خیر. اما منِ‌ ذهنی درد را نگه داشته، هرچه تجویز کند نمکی است بر زخم

: نکته✍️

سخت خوش‌ مستی، ولی ای بُوالْحَسن
پاره‌ای راه‌ است تا بینا شدن
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۵۰۴


پاره‌ای راه است در این بیت معادل اشپوی ترک است

: نکته✍️

 مولانا می‌خواهد در جوانی به این بینش برسیم که کاری را اگر ‌ضرورت ندارد، انجام ندهیم، وگرنه جریمه می‌دهیم. این همان قناعت است که وقتی ما خوشبخت و خوشحال هستیم، دیگر چیزی را تجسم نمی‌کنیم که ما را کامل کند

: نکته✍️

: عاشقِ صُنعِ خدا همیشه در لحظه است چون صُنع به گذشته و آینده ربط ندارد. او اتفاق را جدی نمی‌گیرد. می‌داند زندگی هر لحظه با او بازی می‌کند پس شکایتی هم نمی‌کند و ساکت است چون به سبب‌سازی نمی‌افتد. او باادب است و خدا را امتحان نمی‌کند