نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۶ قسمت دوازدهم

منتشر شده در 2024/11/04
06:38 |

: نکته✍️

حسادت یکی از ابزارهای منِ ذهنی است که بر اساس مقایسه در مرکز ما شکل می‌گیرد. حسادت خانمان‌سوز است و خیلی موذیانه به ما نفوذ می‌کند تا جایی که حاضر هستیم خواهرمان، برادرمان، همسرمان و حتی فرزندمان ضرر کند و موفق و شاد و خوشبخت نباشد

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

قبلاً خیلی زیرک بودم. به‌طوریکه اگر اشتباهی از من سر می‌زد، با زیرکیِ ‌تمام آن را نمی‌پذیرفتم و از زیر بار مسئولیتش فرار می‌کردم. تصمیم گرفتم گنج حضور و مولانا را شُکر کنم. شُکر کنم که همچین ابیاتی وجود دارند و من می‌توانم روی خودم کار کنم. شُکر کنم که امکانِ فضاگشایی وجود دارد. همین هم باعث شد که الآن شجاعتِ پذیرفتنِ اشتباهم را داشته باشم. الآن یقیناً این موضوع را می‌دانم که هر ایرادی که در دیگران می‌بینم، آن ایراد در مرکز خودم هست. وگرنه به‌جای واکنش به‌راحتی از کنارِ آن عبور می‌کردم. این‌ها پیشرفت‌های بزرگی است که به‌لطف مولانا در من شکل گرفته است

: نکته✍️

هر چیزی که ذهنمان به‌عنوان یک تصویر از ما می‌سازد، ما آن نیستیم. ما آن یکتایی و بی‌نیازی هستیم ک هیچ نظیری نداریم و به هیچ چیزی و هیچ‌ کسی هم برای شاد بودن نیاز نداریم. ما خوش و زیبا و سرمست خودمان هستیم


این تو کی باشی؟ که تو آن اَوحَدی
که خوش و زیبا و سرمستِ خودی
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۸۰۶

 

: نکته✍️

اگر واقعاً حضور را می‌خواهیم باید ذهنمان را ساکت کنیم. تمام توصیفات ما از خداوند، از انسان‌های زنده‌به‌حضور و حتی از خودمان توهم است. خداییتِ ما قابل وصف نیست. جذب‌کنندة شدیدِ رحمتِ خداوند، صبر و خاموشی است. نشان‌جستن‌های ذهنیِ ما درواقع نشان‌دهندة مریضیِ ما در ذهن است. خداوند به نشان در نمی‌آید. خداوند از جنس بی‌فرمی و لامکان است


صبر و خاموشی جَذوبِ رحمت‌ است
وین نشان جُستن نشانِ علّت است
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۷۲۵

 

: نکته✍️
تمامیِ اتفاقات برای این منظور می‌افتند که خداوند مرکزِ فعلیِ ما را به ما نشان بدهد که آیا از جنس جسم است یا مرکزمان عدم است؟ اگر از جنس جسم باشد، اتفاقات غالباً به‌شکل بی‌مرادی و درد طراحی می‌شوند. این از روی کینه نیست. از روی عشق و خرد است

: نکته✍️

 هیچ‌کدام از این هنرهای این جهانی که داریم، در هنگام مردن به دادِ ما نمی‌رسند. تازه اگر به‌ مرکز ما بیایند، زنجیری بر گردنِ ما می‌شوند. تنها خاصیتِ ناظر بودن و شاهد بودنِ ما در این لحظه است که همیشه با ما می‌ماند و ما را از گمراهیِ غولِ منِ ذهنی نجات می‌دهد


هر یکی خاصیّتِ خود را نمود
آن هنرها جمله بدبختی فزود
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۱۰
آن هنرها جمله غولِ راه بود
غیرِ چشمی کو ز شه آگاه بود
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۹۱۴

تنها چشمِ عدم‌بینِ ما است که می‌توان با آن زندگی کرد

: نکته✍️

 همة دردهای ما چاره دارند. اگر به جِدّ بجوییم خداوند چاره‌اش را به ما نشان می‌دهد. و این «به جِدّ جستنِ» ما هیچ ربطی به وضعیتِ فعلیِ ما ندارد. ما در همه‌حال قابل هستیم و در هر وضعیتی که هستیم می‌توانیم طلب داشته باشیم


بلکه اغلب رنج‌ها را چاره هست
چون به جِدّ جویی، بیآید آن به‌ دست
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۹۱۶


همة دردهای ما چاره دارند. اگر با جدّیت طلب داشته باشیم