نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۵ قسمت پنجم

منتشر شده در 2024/10/13
09:30 |

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

در شانزده‌سالگی که در تیم المپیاد ریاضی کشوری مدال آورده بودم، از زندگی دزدی کردم، چون از این منی‍ّتی ساختم و فکر کردم این من هستم که دارم این کارها را می‌کنم. توجه نکردم که این من نیستم که کمند می‌اندازم، خدا است که تیر و کمند می‌اندازد. به برنامه رو آوردم اما در ابتدا درد و رنجش زیادی داشتم که باعث می‌شد گوشم خوب نشنود. کم‌کم که سطح هشیاری‌ام بالا آمد، گوشم این جمله را شنید که تن، ذهن و هر چیزی که با حواس خود می‌توانیم درک کنیم، برای درک حقیقت وجودی‌مان است. برای این است که بدانیم فرم و جهان مادی حقیقت نیستند، و آن‌ها را کنار بزنیم و‌ به حقیقت وجودیِ‌خود برسیم. الان که به خودم نگاه می‌کنم نسبت‌به قبل کمتر چشمم به چیزهای بیرونی می‌لغزد

: نکته✍️

 برای نگریستن ذهن و دیدن ظلمت و نور، باید که هنر شاهد و ناظر بودن را که در خود نهفته داریم را پرورش دهیم. برای شاهد شدن باید پردۀ همانیدگی را از جلوی چشمت کنار بزنی. چشمت نلغزد، هیچ فکری به مرکزت راه ندهی

: نکته✍️

 هرچقدر که ما در این دنیا به چیزی بچسبیم، بخواهیم خوشی بگیریم، شهوت‌رانی کنیم، این دراصل ما را در خامی نگه می‌دارد، نمی‌گذارد ما بپزیم. برای پخته شدن باید پرهیز کنیم، از شهوات دوری کنیم و نگذاریم چیزی ما را خام نگه دارد

: نکته✍️

 تا از طریق فضاگشایی وصل نشویم به زندگی و هشیارانه دلبر خودمان که زندگی است، را نبینیم، باید خون دل بخوریم، چاره‌ای نداریم. وقتی چیزی می‌آید مرکز ما مجبوریم با عقل محدود خودمان ببینیم، آن کار نمی‌کند و باید غم دل بخوریم

: نکته✍️

 بی‌مرادی‌ها می‌آیند که زنجیرة سبب‌سازی‌های ما را بشکنند و ما را به فضاگشایی و رحمت و صُنع بیدار کنند، ولی ما از دیدن آن‌ها سردرد می‌گیریم و به یک سری سبب‌های جدید و متفاوتِ دیگر پناه می‌بریم که در اصل پوسیده هستند

: نکته✍️

جدی گرفتن صدای من‌ِ ذهنی و دنبالة فکرها و حس‌ها و هیجاناتِ منِ ذهنی را گرفتن، توجه زنده و عمرِ ما را در قبرِ فکر و هیجان دفن می‌کند

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

بندة افکار منفی‌ام مانند خودکشی، کینه، ترس و رنجش بودم. در زمان پشتِ کنکور، از فرطِ استرسِ بیماریِ تیروئیدی گرفتم. با برنامه اتفاقی آشنا شدم. الان وقتی در فضایِ صلح و آرامش درونم هستم، دیگر خبری از هیجان منفی و ترس نیست

: نکته✍️

در سنین پایین مثلا ۱۶، ۱۷ سالگی، هر انسانی در معرض همانیده شدن با یک انسان دیگر است. همانیدگی با شخصی دیگر خیلی خطرناک است. بسیاربسیار خطرناک است. تا بیفتد در یک چاهی و از آن‌جا بیاید بیرون، وقتش تلف می‌شود، از پیشرفت می‌ماند

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

یک زندگی به سبک دانش مولانا برای خودم انتخاب کردم. حتی زمانی که در رخت‌خواب هم غلت می‌زنم، اشعار مولانا را تکرار می‌کنم، همچنین در پیاده‌روی و ورزش. وقتی می‌بینم دارم گمراه می‌شوم، سریعاً نورافکن را روی خودم می‌اندازم. الآن می‌دانم که خداوند از من می‌خواهد که پرهیز کنم و آیینه بشوم


حق همی خواهد که تو زاهد شوی
تا غَرَض بگذاری و شاهد شوی
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۷۲

 

: نکته✍️

فقط حتی اگر بخواهید دیگران را عوض کنید این از تغییر خودتان می‌آید، یعنی باید حواستان به خودتان باشد، خودتان را تغییر بدهید تا یکی دیگر تغییر بکند. باید تمام حواسمان به چراغ خودمان باشد

: نکته✍️

 خداوند خلقِ جهان را خلق کرده، علی‌الخصوص انسان‌ها را ، که خودش را از طریق آن‌ها بیان کند. هرچه ما بیشتر به این برنامه گوش می‌کنیم، بیشتر این ابیات را می‌خوانیم، درواقع بیشتر می‌گذاریم که خداوند خودش را از ما بیان کند. و این برنامه برای ما جذّاب‌تر خواهد شد

: نکته✍️

 این ابیات را دایماً اگر تکرار کنیم، با هم می‌رقصند و به‌ هم پیوند می‌خورند


ذکر آرَد فکر را در اِهتزاز
ذکر را خورشیدِ این افسرده ساز
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۷۶

 

: نکته✍️

با تکرار متعهدانة اشعار مولانا فکرهای مختلف می‌بینید که همجنس خودشان را پیدا می‌کنند به ما قدرت می‌دهند و در یک جهت بسیار خوب ما را هُل می‌دهند، نیروی محرکه می‌دهند و ما با صُنع و طرب راهمان را پیدا می‌کنیم

: نکته✍️

 پندار کمال را بیندازیم دور که می‌گوید ما به استاد نیاز نداریم. ما خودمان نمی‌توانیم به‌وسیلۀ خودمان راه را برویم. ما یک معلم می‌خواهیم، راهنما می‌خواهیم، وگرنه امکان ندارد اشتباه نکنیم. درنتیجه بچسبیم به یک برنامه‌ای که واقعاً دیگر می‌توانیم به آن متکی بشویم

: نکته✍️

 برنامة گنج حضور که اشعار مولانا را به ما آموزش می‌دهد، می‌تواند یک تکیه‌گاه معتبر و محکمی باشد. پس مولانا را تکیه‌گاه خود قرار داهیم و اشعارش را دایماً با تکرار، قرینِ‌خودمان کنیم و پندار کمال هم نداشته باشیم که ما به معلم نیاز نداریم. چرا نیاز داریم

: نکته✍️

 هر کسی به مولانا گوش می‌کند، اگر جدی باشد و متعهد باشد، روز‌به‌روز مزة زندگی را بهتر می‌چشد. مزة زندگی خیلی شیرین‌تر و خیلی دلچسب‌تر از مزة خوشی‌های من‌ِ ذهنی است