:تجربه شخصی✍️
گاهی عصبانی میشوم. قبلاً خیلی خودم را ملامت و سرزنش میکردم یعنی میافتادم از تلهای به تلة دیگر، الآن هم همینطور هست، یعنی با بچهها از صبح تا شب که سر و کله میزنم یکهو من را حرص میدهد. این حرف یادم هست که رفتار بقیه نباید روی ما اثر داشته باشد.
: نکته✍️
صد هزاران کیمیا، حق آفرید
کیمیایی همچو صبر، آدم ندید
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۸۵۴
ما با استفاده از کیمیای صبر، بر چالشها غلبه خواهیم کرد
: نکته✍️
گاهی اوقات این منذهنی با پندار کمالش مانع میشود ما درست ببینیم. ما اصلاً فکر نمیکنیم اطراف ما کسانی هستند که ممکن است بدانند.هم میتوانیم از مولانا و گنج حضور یاد بگیریم، هم به تجربه ثابت شده که گوش کردن به مردم همیشه مفید است
: نکته✍️
هر کسی که زیر سی سال است و به این برنامه توجه میکند، مولانا میخواند، واقعاً پهلوان است. جلوی طغیان و سرکشی منِ ذهنیاش را میگیرد، جلوی میدانم و پندار کمالش را میگیرد و خم میشود و میتواند این ابیات را بخواند، روی خودش کار کند، باید به خودش تبریک بگوید
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
در این مسیر خیلی از عادتهای بد را ترک کردم، به خودم آمدم. قبلاً چقدر راههای اشتباه میرفتم، خیلی رفیقباز بودم، اما الآن یعنی من ساعتهای زیادی را به گنج حضور و اشعار مولانا اختصاص میدهم. شاید اگر گنج حضور نبود، تا الان زندگیام خراب میشد
: نکته✍️
روی آوردن به دانش مولانا مخصوصاً قبل از ازدواج خیلی نجاتبخش است. مثل مردی که سی سالش است، میخواهد ازدواج بکند، نمیداند اصلاً زن چیست؟ و چطور باید با یک زن رفتار بکند
: نکته✍️
نمیداند با یک خانم چهجوری برخورد میکنند؟ فردا مثلاً ممکن است حامله بشود، اگر حامله بشود با خانم حامله چهجوری برخورد میکنند، چقدر باید مواظب باشد، چکار باید بکند؟ چه نگوید، چه بگوید، چکار کند، خشمگین نشود. و غیره. پس دانش مولانا قبل از ازدواج، نجاتبخش است
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
الان متوجه شدهام که بدون تکرار اشعار مولانا، مُردهای بیش نیستم
به گردِ تو چو نگردم، به گردِ خود گردم
به گردِ غصّه و اندوه و بختِ بد گردم
مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۷۳۶
فهمیدم که خداوند طلب را در ما گروگان گذاشته. یعنی چارهای جز فضاگشایی نداریم
کین طلب در تو گروگانِ خداست
زآنکه هر طالب به مطلوبی سزاست
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۷۳۴
همچنین فهمیدم که در هر حالی که هستم باید فضا را باز کنم و رضا داشته باشم
بیاموز از پیمبر کیمیایی
که هر چِت حق دهد، میده رضایی
مولوی، دیوان شمس، غزل ۲۶۷۵
: هر که حواسش تنها روی فضاگشایی باشد، خدا باقیِ غمهایش را محو میکند
گفت: رُو، هر که غمِ دین برگزید
باقیِ غمها خدا از وی بُرید
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۱۳۷
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
قبلاً همیشه به گذشته حسرت میخوردم و این حسرت خوردن خواب را از من گرفته بود. اما الان گوهری گرانبها یافتهام که ملامتسوز است و استفادة درست از آن و عمل کردن به آن، هم ملامت را میسوزاند و هم زندگی فعلی و لحظة حال ما را بهتر و مفیدتر میکند
تاکنون کردی چنین، اکنون مکن
تیره کردی آب را، افزون مکن
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۸۰
تاکنون روی دیگران کار کردی و حبر و سنی کردی اکنون مکن. تاکنون اسراف کردی اکنون مکن. تاکنون از جمع تقلید کردهای اکنون مکن. تاکنون وقت هدر دادهای اکنون هدر نده. تاکنون از زمین و زمان شکایت کردهای اکنون مکن. تاکنون از مردم چیزی خواستهای اکنون مخواه. تاکنون قانون جبران را رعایت نکردهای و مال مفت خوردهای اکنون مخور. «اکنون مَکُن» همان توبة واقعی است که اجازه میدهد ما دوباره از صفر شروع کنیم. «اکنون مَکُن» همان عذرخواهی از زندگی است و اظهار پشیمانی است و همان پرهیز است که ما را به کاری مفید در این لحظه مشغول میکند. «اکنون مَکُن» فرصتی برای ملامت نمیگذارد و ما را هر لحظه به یادگیری چیز جدیدی مشغول میکند. و سن خاصی را نمیشناسد. در هر سنی میتوان از آن استفاده کرد و این لطف زندگی است که اجازه میدهد ما شبِ قدر خود را دوباره از اول شروع کنیم. «اکنون مَکُن» که لطف زندگی است، اسراف را در من به حداقل رسانده، میل خدمت به مردم را در من خیلی بیشتر کرده است، وقتم را تا حدود زیادی درست مصرف میکنم. ورزش میکنم، غذای خوب میخورم، پولهایم را درست مصرف میکنم و هر دقیقه تلاش میکنم چیزی یاد بگیرم
: نکته✍️
اینکه ما هر لحظه حسرت گذشته را بخوریم، درد ملامت بکشیم و زندگی را تیره بکنیم یا اینکه داروی «اکنون مکن» را سر بکشیم و از رفتارهای بد گذشته پرهیز کنیم و ملامت را بسوزانیم و یا این لحظه کار درست را انجام بدهیم، فتوادهنده خودمان هستیم. مفتیّ ضرورت ما هستیم
: نکته✍️
صدها سال هم اگر در ذهن بمانیم. کارِ ما را خداوند بهم خواهد زد و بخت و اقبالی نداریم
صد سال اگر گریزی و نایی بُتا، به پیش
بَرهَم زنیم کارِ تو را همچو کارِ خویش
مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۲۶۸
: نکته✍️
وقتی فضا را باز میکنیم و در این فضای گشوده ما صبر و شکر داریم، این صبر و شکر مانند دُنبه دُمَلِ ما را نرم میکند و سبب میشود که دُمَل سر باز کند و چرکِ آن خارج شود. یعنی وقتی در فضای گشوده با حضورِ ناظر به دردهایمان نگاه میکنیم، زندگی را که در دردها به تله افتاده بیرون میکشیم
: نکته✍️
باطل انسانی است که زندگی را به مانع و مسئله و دشمن تبدیل میکند. باطل انسانِ کارافزاست. خوشا به حال منِ ذهنیای که از منذهنی بگریزد، یعنی خوشا به حال انسانی که شناسایی کند و بپذیرد که منِ ذهنی دارد، درد دارد، اشکال دارد و شروع کند به تسلیم و فضاگشایی