:نکته✍️
یک گذرگاهِ تنگ در راه معنوی وجود دارد،که یک عدهای بعد از موفقیتِ اولیه و خوشیِ اولیه در شروع راه معنوی، میگویند تمام شد و ما رسیدیم! شیطان گولشان میزند و دیگر ادامه نمیدهند. ولی خب زندگی ولِشان نمیکند، دوباره آنها را بیمراد میکند.
:نکته✍️
بیمرادی معنیاش این است که من خالصِ خالص نشدم، پس من باید هر لحظه تسلیم بشوم و بدانم رسیدنی درکار نیست. اگر راه را ادامه بدهید و مقصدِ مادی در نظرتان نباشد، و هر لحظه خودتان را با خطکش ذهن اندازه نگیرید، از این گذرگاهِ تنگ رد میشوید.
:نکته✍️
اینکه بگویید همۀ بدیها در من است و این دید که شما فکر میکنید خیلی ایراد دارید، مالِ منِ ذهنی و حملۀ منِ ذهنی است. شما به آن بدی که فکر میکنید نیستید. منِ ذهنی با حملههایش شما را میترساند و ناامید میکند.
ترس و نومیدیت دان آوازِ غول
میکَشَد گوشِ تو تا قَعْرِ سُفول
(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۵۷)
سُفول: پستی
------------------------------------------------------------------------------------------------
تجربه شخصی✍️
زندگی پرفراز و نشیبی داشتم. نحوة برخورد و مدیریت مسائلم را نمیدانستم. امّا بهلطف مولانا، در حال حاضر دوران به آسانی میکنم. بدون اینکه کار خاصی انجام دهم چراغِ عدمم را روشن نگه میدارم و مسائل خودشان حل میشوند.
:نکته✍️
اوّل و آخِر تویی ما در میان
هیچِ هیچی که نیاید در بیان
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۵۰۱
:نکته✍️
همانطور که عظمتِ بینهایتِ خداوند قابل بیان نیست و باید به آن زنده بشویم، ناچیزیِ ما هم بهعنوان منِ ذهنی قابل بیان نیست و ارزش بیان ندارد. باید هرچه زودتر آن را انکار کنیم و زودتر به خداوند زنده بشویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
تجربه شخصی✍️
با رعایت قانون جبران مادی و معنوی، زندگیام همهجانبه پیشرفت کرده است. حتی همسرم که عادت داشت هنگام دیدن گنج حضور تلویزیون را خاموش کند، الآن دیگر خاموش نمیکند، حتی به برنامه علاقه هم نشان میدهد. همة اینها را مدیون ابیات مولانا هستم که با حفظ آنها و تکرار آنها و کشیدنِ درد هشیارانه و رعایتِ «اَنْصِتوا» توانستم به زندگیام سر و سامان بدهم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
تجربه شخصی✍️
اشعار زیادی را از مولانا حفظ هستم، منتهی عملم در حد اشعاری که حفظ کردم نیست. هنگام بعضی اتفاقات دچار نسیان میشوم. اما خب همین تشخیص هم نوعی پیشرفت است. خیلی پیشرفت کردهام که همین ایراد را میبینم.
:نکته✍️
تکرار ابیات مولانا با تأمّل، به عمل تبدیل میشود. اگر ما یک چیزی را میدانیم ولی هنوز نمیتوانیم به آن عمل کنیم و به خودمان فشار میآوریم که باید عمل کنیم، این حالتِ مبارکی است. این همین حالتِ حضور است.
:نکته✍️
حضور را بههیچعنوان نمیتوان با ذهن اندازه گرفت. نگذارید ذهنتان به شما بگوید که شما هیچ پیشرفتی نکردهاید. این را غول میگوید تا شما را ناامید بکند.
:نکته✍️
وقتی که به حضور زنده بشویم، بر همه چیز میتوانیم اثر سازنده بگذاریم. دیگر معطوف به زمان و مکان نیستیم. انرژی ما با سرعت بینهایت اثر مثبت میگذارد.
:نکته✍️
این خیلی مهم است که دقت کنیم که مسیر معنویِ ما در راستای تبدیل کردنِ هشیاریِ جسمی به هشیاریِ حضور باشد. نه اینکه فقط اوضاع و مسائل مادیمان را حل کنیم. خیر.
------------------------------------------------------------------------------------------------
تجربه شخصی✍️
اوایل خیلی افتان و خیزان داشتم و از دیدنِ برنامه فرار میکردم. الآن خیلی بهتر شدم ولی تعهدم صددرصد نیست. یک چالشی که دارم این است که همیشه در ذهنم فکر میکنم که هیچ پیشرفتی نکردهام.
:نکته✍️
ترس و نومیدیت دان آوازِ غول
میکَشَد گوشِ تو تا قَعْرِ سُفول
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۵۷