نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱-۱۰۰۳ قسمت چهارم

منتشر شده در 2024/07/17
11:42 |


:تجربه شخصی✍️


من همیشه دنبال راه نجات بودم و متوجه شدم تنها راه نجاتم  شناخت مولانا و آموزه‌های این برنامه بوده است. سال گذشته پسرم برای جراحی در بیمارستان بود و ما برای ترخیصش به مشکل خوردیم و من شروع به خواندن ابیات کردم. بعد از نیم‌ساعت بدون دخالت من مشکل حل شد. من به همه اشعار مولانا و گفته‌های برنامه ایمان دارم و برای نجاتم به هیچ چیزی جز این ریسمان چنگ نخواهم زد

: نکته✍️

هر کسی روی خودش کار می‌کند چراغ را روشن می‌کند و منِ ‌ذهنی را از مقام قضاوت می‌اندازد. می‌گوید تو قاضی نیستی، زندگی قاضی است، تو قضاوت نکن، مقاومت نکن، بگذار زندگی بگوید من چکار کنم، موفق می‌شود

: نکته✍️

من روزانه باید باورهای ذهنی‌ام را زیر سوال ببرم. از خودم سوال کنم که این کاری که انجام دادم از روی چه باور ذهنی بود؟ یا این قضاوت را که انجام دادی برا اساس چه باوری بود؟

: نکته✍️

هروقت توی زندگی بی‌مراد می‌شوم و اتفاق به ظاهر بدی برایم می‌افتد به خودم می‌گویم تو از این اتفاق بزرگ‌تر شو، تو از این اتفاق بیرون بیا و توی آن غرق نشو

: نکته✍️
 وقتی من یک نظم و ترتیب‌هایی برای آینده و زندگی دارم ولی یکدفعه مسیرش عوض می‌شود، نگران نمی‌شوم، می‌گویم اشکالی ندارد، شاید پشت این قضیه یک چیزی است که می‌خواهد تو را بزرگ‌تر بکند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تجربه شخصی:

من آدمی عصبانی بودم. یک روز داشتم فریاد می‌زدم که یکدفعه توانستم من ذهنی خودم را ببینم که دارد داد می‌زند، دهانش چقدر باز شده و چشم‌هایش تا حدقه آخر باز شده است. بعد از آن که منِ ذهنی ام را دیدم عصبانیتم کم شد.

: نکته✍️

جسم ما شب باارزشی است که باید به‌وسیلة آن به زندگی زنده بشویم. و این با پرهیز از همانیده شدن‌ صورت می‌گیرد. روح بدون جسم و قالب نمی‌تواند در این جهان کارکردی داشته باشد

: نکته✍️

 هر برنامۀ گنج حضور یک تیشۀ محکم بر بدنۀ سفت و سخت منِ ‌ذهنی ما است تا روزنی در تاریکی‌های چاه ذهن باز شود و نور و آگاهی و عشق بر دوزخ ذهن تابیده شود

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تجربه شخصی:

من قبلاً فکر می‌کردم باید نماز بخوانم و یا دعا کنم که چیزهایی را از خداوند بخواهم که همه‌اش از طرف منِ ذهنی بود. اما متوجه شدم تمام دعاهای منِ ذهنی بودند و همه اشتباه بودند

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تجربه شخصی:

قبلاً اجازه ما دست منِ ذهنی بود اما الان دست زندگیست. انگار اجازه نداری هرجایی بروی و هر حرفی را بزنی. اگر من بتوانم چراغم را روشن کنم تاثیر بزرگی بر روی کل خانواده می‌گذارم. فرضاً اگر همسرم صدایش بالا برود، ناراحت نمی‌شوم و منِ ذهنی‌اش را می‌بینم. و دیگر کینه و کدورتی باقی نمی‌ماند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تجربه شخصی:

خودم را همیشه قربانی می‌دانستم. همیشه فکر می‌کردم بواسطه اتفاقاتی که برایم افتاده باید همه دلشان برای من بسوزد. ولی الآن فهمیدم که آن اتفاقات باعث شد که من روی خودم کار کنم و پیشرفت کنم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تجربه شخصی:

نمی‌دانستم شب قدر یعنی چه؟ چندین سال فکر می‌کردم باید شب قدر را بیدار بمانم نماز و روزه بگیرم اما می‌توانم تمام طول سال غیبت کنم یا هرکاری که می‌خواهم انجام دهم. جسم من شب قدر است و در این مدت باید به زندگی زنده شوم. با اینکه معلم دینی بودم اما نمی‌دانستم باید هرلحظه به اتفاق بله بگویم و هرلحظه فضا را باز کنم. من خداییت خود را به منِ ذهنی فروخته بودم و به من‌ذهنی عبادت می‌کردم

: نکته✍️

کسانی که راه دین را می‌روند، اگر صبر کنند کم‌کم چراغشان روشن می‌شود و متوجه معنا می‌شوند. شما خودتان را یک موجود باارزشی بدانید و زحمت روی خودتان بکِشید. این جسمتان ارزش دارد، شما ارزش دارید

: نکته✍️
 شما جلوی آینه بِایستید، اسمتان را بگویید، بگویید من ارزش دارم، بنابراین روی جسمم، روی فکرم، روی روحم و روی هیجاناتم کار می‌کنم، به عشق رومی‌آورم. من قربانی هیچ اتفاقی نیستم، قربانیِ منِ ‌ذهنی خودم هم نیستم

: نکته✍️

ابتدا که شما با این برنامه آشنا می‌شوید سریع پیشرفت می‌کنید و دوست دارید به اطرافیان هم پیشنهاد دهید. اما نباید این کار را کنید. چون ممکن است آن‌ها چراغ شما را هم خاموش کنند

: نکته✍️ 

 ما دوست داریم قضاوت کنیم، غیبت کنیم و عیب مردم را بگیریم و ادعا کنیم که ما مثل آن‌ها ایراد نداریم و احساس برتری کنیم چون همیشه در مقایسه هستیم

: نکته✍️

 خیلی ها زیر سلطه ذهنشان هستند و مدام پشت سرهم فکر می‌کنند. ذهن این قاعده را به ما تحمیل کرده که اگر تند فکر کنیم به زندگی می‌رسیم و مشکل ما حل می‌شود. اما با این کار هوشیاری پایین می‌آید و زندگی خرا‌ب‌تر می‌شود

: نکته✍️

شما باید آرام باشید. زندگی از طریق افراد و اتفاقات به شما پیغام می‌دهد. اگر عجله کنید که به اتفاق بعدی برسید اولاً که به زندگی نمی‌رسید دوماً پیغام زندگی را نمی‌گیرید