:تجربه شخصی✍️
من از نظر اخلاقی فوقالعاده بد بودم. بلافاصله ناراحت میشدم، رنجش وکینهی زیادی داشتم، همهاش حالت غمناکی داشتم، با همسرم قهرهای طولانی داشتم، اما الان بعد از ده سال همراه بودن با آموزشهای گنج حضور خیلی تغییر کردم، دیگر به هیچ عنوان قهر نمیکنم، تقصیر خودم رو در ساختن مسائل میبینم و میپذیرم که من ایراد دارم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
من دو سال هست که با برنامه گنج حضور آشنا شدم، طی این دو سال من خانهدار بودم و برنامه را دنبال میکردم، فکر میکردم همهچیزم خوب شده و منِ ذهنیام کنار رفته، تا وقتی که به سرکار رفتم. و با دنیای بیرون ارتباط برقرار کردم، کاملاً ورق برگشت و یک نفر به من گفت حالا خودت را نشان بده، حالا دستاوردهایی که برنامه گنج حضور برایت داشته را اجرا کن. اوایل شروع به کار کردن برای من هر لحظه امتحانات قضا از جانب کارفرما، همکاران و موارد اینچنینی میآمد و من خدا را شکر بهواسطۀ فضاگشایی خیلی از این امتحانات را پاس کردم
: نکته✍️
کنترل دیگران به معنی حس عدم امنیت داخلی است. هرچه امنیت زندگی، در درون ما بیشتر باز میشود، دیگران را کمتر کنترل میکنیم، میفهمیم که ما فقط مسئول خودمان هستیم و باید چراغ خودمان را روشن کنیم. ما نباید بگذاریم دیگران جنس ما را تعیین کنند
: نکته✍️
یکی از مشخصات منِ ذهنی ترس است، ما میخواهیم با کنترل دیگران این ترس را و حس عدم امنیت را از بین ببریم، اما نتیجه نمیدهد بلکه بدتر میشود، چون هر کسی را کنترل میکنی از کنترلت خارج میشود
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
فرزندم را از دست دادم و پر از احساس گناه و بیلیاقتی بودم. اما با کمک اشعار مولانا از ته چاه درد بیرون آمدم و خداوند فضای درونم را باز کرد و دیگر با آن اتفاق یکی نیستم. آن اتفاق هست اما درحاشیه
: نکته✍️
اگر ما در مقابل زندگی اصرار و سرکشی کنیم زندگی چیزی را از ما میگیرد که نمیشود جایگزین کرد. زندگی میخواهد به ما کمک کند اما ما اصرار به تخریب و راه منِ ذهنی داریم. «تقریباً هر فکر و عمل منِ ذهنی غلط است.»
: نکته✍️
زندگی چیزی را از ما میگیرد و بیمراد میشویم که یاد بگیریم نباید جایگزین کنیم و باید بگذاریم مرکز ما عدم باشد اما خیلی از ما این را یاد نمیگیریم تا ضربه شدیدتری ببینیم. ما باید تسلیم شویم سرکش نباشیم و اشعار را تکرار کنیم
: نکته✍️
من یاد گرفتم از بیرون کمک نخواهم و هرکمکی بخواهم درون خودم است. اولین شرط کمک گرفتن از دیگران این است که شما شروع کنید به خودتان کمک کنید
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
من در مسیر معنوی پیشرفت خوبی کرده بودم و فکر میکردم که دیگر دیو به من حمله نخواهد کرد. دچار پندار کمال معنوی شده بودم. درمحل کارم شروع کردم به کمک کردن به افرادی که آنها هم راه خود را پیدا کنند. تاییدهای زیادی میگرفتم و با آن همانیده شدم. کمکم این کار معنوی به مرکزم آمد. دیگر ابیات را برای تمرکز روی خودم استفاده نمیکردم و خیلی از مسیرم دور شدم. دچار درد زیادی شدم. اما باز هم زندگی دستم را گرفت. شناسایی کردم که مرکزم را خالی نگه نداشتم. متوجه شدم با ناظر خودم بودن باید مراقب عادتهای شرطیشده مثل تأییدطلبی، قضاوت و ملامت باشم و اجازه ندهم به مرکزم بیایند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
:تجربه شخصی✍️
من از کودکی احساس گناه زیادی داشتم. زیرا شخصی به من گفته بود مقصر بیماری مادرت تو هستی. هنوز نتوانسته بودم خودم را در نکته: این رابطه ببخشم و یا در مورد بچههایم که آنها را عشقی بزرگ نکردم. اما با وجود این برنامه متوجه دریای غُفران زندگی شدم. و توانستم کمکم خودم را ببخشم
: نکته✍️
اگر شما متوجه دریای غُفران شدهاید باید خودتان را ببخشید. همة ما در گذشته بیشتر از این نمیدانستیم
: نکته✍️
موشک را که به فضا میفرستند قسمتی از آن در جایی از آن جدا میشود. با این که میلیونها دلار هزینه داشته است. این گذشتة ما هم دیگر به کار نمیآید. باید آن را رها کنیم. خود را برای گذشته ملامت نکنید