نکات پیغام های تلفنی برنامه ۱- ۱۰۰۰ قسمت اول

منتشر شده در 2024/06/12
10:57 | 11 نمایش ها

:تجربه شخصی✍️
من زودرنج و پر از ترس و کینه بودم. حس می‌کردم قربانی هستم. اما الان متوجه شدم تمام ایرادات از خودم است. نباید قضاوت و ملامت کنم چون مسبب اتفاقات خداوند است و من با فضاگشایی باید پیغام آن را بگیرم

:نکته✍️

جنس ما جنس گوش است. اما اشتباه بشر این است که مرتب حرف می‌زنند و فاصله بین افکار را نگه نمی‌دارند

:نکته✍️

تا زمانی‌که ما سوار بر مرکب اسب من‌ذهنی هستیم، ما به درد میفتیم.  متوجه شدیم مرکب ما باید خاموشی و فضاگشایی باشد

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

عکسی را دیدم که یک زندانی در زندان محبوس بود و بیرون زندان به فاصله یک متری اش قرصی نان و یک کلید گذاشته بودند. و زندانی حق انتخاب یکی از آن‌ها را داشت. زندانی دستش را برای گرفتن نان دراز کرده بود. چون می‌خواست حاجت من‌ذهنی و بدن مادی‌اش را برطرف کند

:نکته✍️

 شاید قصه خیلی از ما انسان‌ها باشد که سال‌های زندگی‌‌مان را درجهت به دست آوردن همانیدگی‌ها صرف می‌کنیم. درحالیکه زندگی می‌گوید اصل تو چیز دیگری است و این من‌ذهنی نیست

:نکته✍️

امّا ما چسبیدن به باورهای من ذهنی را رها نمی‌کنیم تا دچار درد می‌شویم.که چارة رهایی‌اش هم تسلیم است

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

من می‌ترسیدم همسرم را از دست بدهم و فداکاری بیش از اندازه داشتم و خودم را دوست نداشتم. اما متوجه شدم گدایی به این نیست که از کسی پول بخواهید، گدایی این است که محبت از همه را بخواهید، بخواهید همه را راضی کنید

:نکته✍️

 خداوند غم را نمی‌شناسد و از جنس شادی است. دلیلی ندارد بخاطر کاری که قبلاً انجام دادیم، خودمان را ملامت کنیم. خداوند به گذشته ما کاری ندارد و این لحظه را نگاه می‌کند

:نکته✍️

این دریای فراوانی، برکت، عشق و شادیِ خداوند به این دلیل بر ما خون شده که مرکز ما از جنس فروعنیت است. یعنی عشق و علاقه به چیزها و زیاد کردن و حرص به چیزها در مرکزمان فرماندهی می‌کند نه دریای یکتایی.

------------------------------------------------------------------------------------------------

:تجربه شخصی✍️

حتی دیگر لحظه‌ای هم نمی‌توانم از ابیات مولانا فاصله بگیرم. حتی هنگامی که به حمام هم می‌روم، اشعار مولانا را در یک کاور می‌پوشانم و آنها را تکرار می‌کنم. دایماً تکرار می‌کنم که من قاضی نیستم، بلکه چراغم.  تمام اتفاقات گذشته که در ذهنم هست را در کاغذ می‌نویسم و آنها را می‌سوزانم. انگار که از گذشته رها شدم. و مرتباً این را به خودم یادآور می‌شوم که من فرزند قیاس نیستم بلکه فرزند قضا و قدرم

:نکته✍️

 ما در منِ ذهنی چنان غرق خواستن‌هایمان می‌شویم که اصلاً نمی‌دانیم از چه جنسی هستیم و برای چه منظوری به این جهان آمدیم. در واقع این مُهری است که خداوند بر چشمِ حضور ما می‌زند

:نکته✍️

ما در من ذهنی برای اینکه بتوانیم مسیر صحیح خود را پیدا کنیم، احتمالاً توسط خداوند بی‌مراد خواهیم شد. با فضاگشایی در اطراف بی‌مرادی و صبر، پیغام را خواهیم گرفت و چراغ حضور را در درون پیدا خواهیم کرد.

بی‌مرادی شد قلاووزِ بهشت 
حُفَّتِ الْجَنَّه شنو ای خوش‌سرشت
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۷

:نکته✍️

من ذهنی به ما تلقین می‌کند که ما لایق خداوند و موفقیت‌ نیستیم. منِ ذهنی تاج کرّمنا و طوقِ اعطیناکَ را می‌پوشاند و باورهای خرافی و پوسیدة خودش را بر ما عارض می‌کند. ما از جنس فراوانی هستیم، نه محدودیت تحمیلیِ ذهن.

نکته: ما باید به مولانا متعهد بشویم که سبک زندگیِ ما عوض بشود. سبکِ زندگی، شادی است، آرامش است، پخش شادی است، کمک است، نترسیدن است

:نکته✍️

خداوند برای ما توطئه نکرده که حال ما را خراب کند. این خود ما هستیم که حالمان را خراب می‌کنیم. مولانا به ما یاد می‌دهد که از خرّوب درونمان آگاه بشویم و آن را بگذاریم کنار

:نکته✍️

 این ما هستیم که باید قدم اول را برداریم. این ما هستیم که باید اوّل از همه طلب داشته باشیم، اشتباهاتمان را بپذیریم و قبول مسئولیت کنیم و به خداوند و مولانا متعهد باشیم و متعهد بمانیم. شخص دیگری نمی‌آید.


مرغِ خویشی ، صیدِ خویشی، دامِ خویش
صدرِ خویشی، فرشِ خویشی، بامِ خویش
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۸۰۷

:نکته✍️

 ما به عنوان امتداد خداوند نمی‌توانیم مرغ دیگران باشیم یا دیگران را مرغ خودمان بکنیم. ما تنها و تنها باید تمرکزمان روی خودمان باشد و مرغ خودمان باشیم. ما عاشق جریده و تنها هستیم. وگرنه درد خواهیم کشید.