برنامۀ شمارۀ ۹۹۲ گنج حضور - بخش اول، قسمت دوم

منتشر شده در 2024/01/26
12:05 | 5 نمایش ها

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۶۰

گِردِ چُنین کعبه کُن ای جان، طواف

گِردِ چُنین مایده گَرد ای گدا

مایده: مائده، خوان، سفره

✍️«ای جان»، ای هشیاری، ای انسان که اصلت هشیاری «اَلَست» است، آن چیزی که دورش می‌گشتی، آن کعبه نبوده، کعبه دلِ واقعی، فضای بازشده یا عدم است، باید بدانیم که همانیدگی‌ها کعبه نیستند، به‌نظر ما کعبه بودند چون تا حالا دور آن‌ها می‌گشتیم، درحالی‌که کعبه فضای بازشده با مرکز عدم است. ما تا قبل از آشنایی با دانش مولانا گدای چیزهای این‌جهانی بودیم و دور این سفره می‌گشتیم، می‌خواستیم از پول، همسر و از فرزندمان غذا بگیریم، مولانا می‌گوید اگر این کار را انجام دهید گدا هستید. اکنون به خودمان نگاه کنیم ببینیم آیا ما گدا هستیم؟ اگر از چیزهای این‌جهانی که ذهنمان تجسم می‌کند و با آن همانیده هستیم، غذا می‌خواهیم، برحسب آن‌ها «من» درست کردیم، بزرگ می‌شویم و پُز می‌دهیم، همانیدگی‌هایمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم، پندار کمال و ناموس داریم، پس گدا هستیم!

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۸۵

رویْ زرد و پای سُست و دل سَبُک

کو غذایِ وَالسَّما ذاتِ الْحُبُک‏؟

✍️من‌ذهنی رویش زرد و مریض است، پایش را روی همانیدگی‌ها گذاشته که دائماً فرو می‌ریزد و همیشه می‌ترسد، وقتی فضا یا آسمانِ درون ما گشوده می‌شود، غذای این آسمانِ بازشده، راه‌ و روش‌های مختلف دارد که از قضا و کن‌فکان می‌آید، پس چرا نصیب او نمی‌شود؟ اگر ما فضا را باز کنیم، اطراف سفرۀ خدا نشسته‌ایم و غذاهای آسمانی می‌خوریم. دیگر غذاهای بیرونی مثل تأیید و توجه، زیاد شدن پولمان، برتر بودن از لحاظ علمی یا از نظر زیبایی، روی ما تأثیری ندارد، چون این‌ها غذاهای این‌جهانی هستند، پس فضا را باز می‌کنیم، از آن‌ور خرد و شادی می‌آید، عشق، لطافت، عقل، حس امنیت، هدایت، قدرت، این‌ها غذاهای آن‌طرفی هستند، اگر از این‌ور بگیریم، مصنوعی می‌شود.

«وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ.»

«سوگند به آسمان كه دارای راه‌هاست.»

قرآن کریم، سورۀ ذاریات (۵۱)، آیۀ ۷

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۶۰

بر مَثَلِ گوی، به میدانْش گَرد

چونکه شدی سرخوشِ بی‌دست و پا

✍️اگر بخواهی گرد خدا بگردی، باید در میدان خود خدا، مثل گوی بگردی، چرا مولانا این را می‌گوید؟ چون حدس زده بود که همۀ ما خواهیم گفت که من خودم بلدم دور خدا بگردم، اما کدام‌یک از ما مثل آسیا می‌چرخیم و مثل گوی «بی‌‌دست و پا» می‌گردیم؟! برای همین می‌گوید  اکنون که فضا را باز کردی، سر تو خوش شده، شاد هستی، دست و پای من‌ذهنی هم نداری، پس مواظب باش! حتماً با من‌ذهنی‌ات خواهی گشت، این را بدان با من‌ذهنی نمی‌توانی گرد خدا بگردی.

اکثر مردم در این‌جا اشتباه می‌کنند، مولانا را می‌خوانند می‌گویند فهمیدیم، می‌روند با من‌ذهنی‌شان تفسیر و کار می‌کنند، به جایی نمی‌رسند، موفق نمی‌شوند، می‌گویند آموزش مولانا کار نمی‌کند، نمی‌دانم چرا در من نفوذ نمی‌کند؟ برای این‌که به اندازۀ کافی نمی‌خوانی! عجله می‌کنی و معنی‌ابیات را نمی‌فهمی، روی خودت هم اعمال نمی‌کنی. آن کاری که باید انجام بدهی را متوجه نمی‌شوی، برای این‌که عجله داری به بیت بعدی بروی، یا به‌اندازۀ کافی مراقبه، تمرکز یا تأمل نداری، درحالی‌که باید پیدا کنیم و ببینیم این بیت ارتباطش با من چیست و چه کاری باید انجام بدهم، چون در این حالت من‌ذهنی به شما خواهد گفت من به تو می‌گویم کِی با من می‌چرخی، کی با خدا؟ من‌ذهنی هیچ نمی‌داند نباید به حرفش گوش بدهیم، چون ما را گول می‌زند و ما شکست خواهیم خورد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی را از در بیرون می‌کنید از پنجره وارد می‌شود، به‌عبارتی من‌ذهنی دائماً همراهتان است و برای شما مزاحمت ایجاد خواهد کرد، بنابراین به این نتیجه می‌رسید که باید فضا باز کنید، در این حالت من‌ذهنی می‌گوید من اصلاً خودم فضا باز می‌کنم. شما می‌دانید من‌‌ذهنی فضا باز نمی‌کند و به این علت به‌وجود آمده که فضا را می‌بندد. اگر فضا را نبندد، نمی‌تواند وجود داشته باشد. فضاگشایی ضد من‌ذهنی است. من‌ذهنی مقاومت می‌کند، به خیال خودش راه را بلد است و می‌داند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خطرناک‌ترین سلاح‌های من‌ذهنی:

دوتا از خطرناک‌ترین سلاح‌های من‌ذهنی، یکی قرین و دیگری تمرکز روی دیگران است. اصلاً مَحال است که شما را روزی چند بار با این دو فن به تَله نیندازد، قرین و تمرکز روی دیگران، این دوتا فنی‌ است که من‌ذهنی خوب بلد است، فن‌های بعدی قابل کشف‌ترند، مثل پندار کمال، ناموس یا حیثیت بدلی من‌ذهنی، به‌طور مثال کسی چیزی می‌گوید به شما برمی‌خورد، یا آوردن دردها، من‌ذهنی یک دردی را بالا می‌آورد، همچنین فنِ می‌دانمِ من‌ذهنی، هر من‌ذهنی استادِ می‌دانم است و با این فن‌ها به شما حمله می‌کند و شما را به تَله می‌اندازد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما مثل کُشتی‌گیری هستید که هر کاری که می‌کنید این دوتا فن اولیه که یکی ازآنها قرین است، روی شما اجرا خواهد شد، یعنی یک قرین بد را با شما همراه می‌کند. می‌خواهد اخبار تلویزیونی باشد، یا به دوستت زنگ می‌زنی خبر بد می‌دهد، خواهر و برادرتان، پدر و مادرتان چیزی می‌گویند، همۀ این‌ها قرین هستند، خودتان عاشق اخبار هستید، باز می‌کنید و می‌گویید حالا ببینم چه می‌گوید، در شبکه‌‌های اجتماعی ببینم چه خبر است، یعنی اصلاً مَحال است که من‌ذهنی شما را با فنِ قرین زمین نزند، باید خیلی پرهیز داشته باشید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما اکنون دیگر می‌دانید که این حریف شما یعنی من‌ذهنی، دوتا فن دارد، بالاخره یکی‌ را اجرا خواهد کرد، شما باید همیشه مواظب باشید، در آخر می‌بینید یکی از این فن‌ها یا هر دو روی شما اجرا شده، یک‌دفعه می‌بینید حواستان پرت شد و تمرکزتان روی کسی رفت، حالا می‌خواهید نصیحت و انتقاد کنید یا عیبش را بگویید، چرا این‌طوری می‌کند؟ چرا این فرد درست نمی‌شود؟ اما مولانا می‌گوید تو باید شمع حضور خودت را روشن نگه داری، با چراغ دیگران چکار داری، ولی ما نمی‌توانیم گوش بدهیم، پس مرتب باید حواسمان جمع باشد و نگذاریم من‌ذهنی اختیار را به دست بگیرد.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۱۹۷

تو مگو همه به جنگند و ز صلحِ من چه آید

تو یکی نِه‌ای هزاری، تو چراغِ خود برافروز

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی می‌گوید بگذار من شما را از تمرکز روی دیگران حفظ می‌کنم، اصلاً من‌ذهنی، زندگی‌اش براساس تمرکز روی دیگران و تمرکز روی «غیر» است، چطور می‌تواند شما را به‌عنوان امتداد خدا از تمرکز روی دیگران حفظ کند؟! شما به‌عنوان اَلَست، چراغِ عشق خودتان را روشن کنید، ولی من‌ذهنی نمی‌گذارد! چون این شما هستید که اجازه می‌دهید من‌ذهنی بر شما تسلط داشته باشد.