✍️مولانا از زبان خداوند میگوید شخصی که منذهنی دارد، نمیتواند به من بپیوندد. آیا شما این لحظه میتوانید آن چیزی را که ذهنتان نشان میدهد «لا» کنید؟ اگر مرکزتان عدم نشود، یعنی اگر جلوی آمدن ذهن به مرکزتان را نگیرید و فضاگشایی نکنید، خداوند بنابه قانون غیرت اجازه نمیدهد با او یکی شوید، اگر به او نپیوندید، همیشه تخریب خواهید کرد، بنابراین کسی که میخواهد به خداوند بپیوندد باید همیشه ذهنش را لا کند.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۱۲
ولیک غیرتِ لالاست حاضر و ناظر
هزار عاشق کُشتی، برایِ لالا را
به نفیِ لا، لا گوید به هر دمی لالا
بزن تو گردنِ لا را، بیار الّا را
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی مرکز ما عدم میشود، بهطور خودکار دیگر نمیخواهیم چیزها به مرکزمان بیایند، این حالتِ «پرهیز» خاصیت زندگی است. این لحظه را با پذیرش شروع میکنیم، شادی بیسبب از درون ما بیرون میآید و دست به آفرینندگی و صنع میزنیم، و با صبر قرین خداوند میشویم، بنابراین عقل، حس امنیت، هدایت و قدرتمان از مرکز عدم میآید.
مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۴۱۷
چون ز بیصبری قرینِ غیر شد
در فِراقش پُر غم و بیخیر شد
✍️
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۳۵۷۶
چون دومبار آدمیزاده، بزاد
پایِ خود بر فرقِ علّتها نهاد
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۹۴۱
رحمت اندر رحمت آمد تا به سَر
بر یکی رحمت فِرو مآ ای پسر
انسانی که روی خودش کار میکند، وقتی مرکزش عدم شد، دوباره زاده میشود، یعنی یک بار از شکم مادرش بیرون میآید، یک بار هم از شکم منذهنی. وقتی بهطور کامل از شکم منذهنی زاده شد، مرکزش عدم میماند، پس دیگر با ذهنش سببسازی نمیکند و لحظهبهلحظه از رحمت خداوند بهرهمند میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️جهل همین منذهنی و دانشش است. اگر منذهنی با من میدانم و پندار کمالی که دارد، سببسازی نکند عالِم میشود، عالِم به علم زندگی میشود، درصورتیکه سببسازی و علتِ منذهنی، عالِم را کژ و ظالم میکند.
مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۷۵۲
جهل را بیعلّتی، عالِم کند
علم را علّت، کژ و ظالم کند
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی ارتعاش عارفان و انسانهای زنده مانند مولانا روی همه چیز روی نباتات، جمادات، حیوانات و هرچه که در این کائنات است اثر میگذارد، پس ببینید با دل انسانهایی که پذیرا هستند، چکار میکند! اگر شما بهاندازۀ کافی قرین اشعار مولانا شوید و ابیات را تکرار کنید، آب حیاتِ خلاق از شما آدم دیگری میسازد.
✍️قرین شدن با منهای ذهنی شما را به جهنم میبرد و قرین شدن با مولانا شما را به بهشت هدایت میکند، چون مولانا سبب میشود که یک جرعه از زندگی بنوشید. اگر شما دائماً عقل منذهنی را بهکار ببرید و آن را محکمتر کنید، زندگی خودتان را تخریب میکنید و پژمرده خواهید شد. میبینید که امروزه جوانها خیلی پژمرده هستند. این را بدانیم که زندگی پیر نمیشود، بلکه انسان در منذهنی است که زود پیر میشود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی شما سخنشناس میشوید و مثل مولانا سخن زندگی را میزنید لطیف میشوید، نکتهسنج میشوید. مولانا به جزئیات میپردازد، ظریف و فضاگشاست، لطیف و بخشنده است، بدون هیچ خساستی، بزرگوار، شریف و پاک است. ما هم باید این چهار خاصیت را داشته باشیم. برای رفتن به بالا یعنی وصل شدن به خداوند، این چنین رفیقی باید داشته باشیم.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۱۲
زهی لطیف و ظریف و زهی کریم و شریف
چنین رفیق بباید طریقِ بالا را
طریقِ بالا: راه و منازل سلوک بهسویِ حقتعالی