برنامه شماره ۹۸۷ گنج حضور - بخش سوم، قسمت سوم

منتشر شده در 2023/12/10
07:13 | 4 نمایش ها

✍️قرین شما چه کسی است؟ آیا یک سری انسان‌ها هستند که به زندگی زنده شده‌اند،  لطیف، ظریف، کریم و شریف هستند، شکرفروش هستند، آیا شما را سخن‌شناس می‌کنند؟ ما می‌توانیم با فضاگشایی، با زیر پا له ‌کردن چیزهایی که غیر خداست، با رو‌ آوردن به شادی و رقص با آهنگ زندگی، تمرکز روی خود، با وصل شدن به زندگی و استفاده از صنع، آفریدگاری و لحظه‌به‌لحظه فکر جدید آفریدن و پرهیز از سبب‌سازی براساس فکرهای پوسیده، بهترین کمک برای خودمان باشیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️انسان در این لحظه قدرت انتخاب دارد؛ می‌تواند به این هشیاری برسد که آن چیزی را که ذهنش نشان می‌دهد و با آن همانیده است و شهوت آن را دارد، آن را لا و بی‌اهمیت کرده و بگوید فضای گشوده‌شده که اتصال به خداوند و خرد کل است، مهم‌تر است. می‌تواند دائماً ذهنش را لا کند، به‌این‌ترتیب مرکزش عدم شده و فضای درونش باز و بازتر می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی فقط دیدِ غلط است، اگر شما دید غلط را درست کنید، من‌ذهنی از بین می‌رود. درست مثل این‌که کسی عینک قرمز زده و همه‌ جا را قرمز می‌بیند، اگر این عینک را بردارد، دیگر درست می‌بیند. شما آرام‌آرام دارید عینک من‌ذهنی برمی‌دارید،  دردها و همانیدگی‌ها را می‌شناسید و آن‌ها را می‌اندازید. من‌ذهنی هشیاری‌ است که عینک زده. اصلاً من‌ذهنی معنی ندارد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️در این لحظه با آموزه‌های مولانا آگاه می‌شویم که اگر از دست مولانا یا خداوند یک جام شراب زنده‌کنندۀ زندگی به ما برسد، از خشم و همانیدگی‌ها رها می‌شویم، راه‌حل‌های جدید به نظرمان می‌رسد، یعنی صنع ایزدی سبب می‌شود که متوجه شویم جنگ و ستیزه، جدل، خودنمایی و تکبر راه ما نیست، اشتباه کردیم، حتی با همسر و فرزندان، با پدر و مادرمان و مردم درست برخورد نکردیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا من‌ذهنی را خیلی سفت و سخت نمی‌‌بیند. این خیلی خبر خوبی است که ما می‌توانیم به‌راحتی از گیر من‌ذهنی و زندانش جدا شویم. مولانا می‌گوید خداوندا تو مانده‌ای و شرابت، و ما مرده‌ایم به من‌ذهنی، فنا شده‌ایم. ما هم که خودت هستیم، پس چرا خودت را از خودت نهان می‌کنی؟ او این قضیه را بسیار ساده می‌بیند. آیا ما هم می‌توانیم ساده ببینیم؟ البته که اگر در راه درست باشیم و مولانا رفیق ما باشد می‌توانیم ساده ببینیم و خودمان و دیگران را هم ببخشیم.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۱۲

تو مانده‌ای و شراب و همه فنا گشتیم

ز خویشتن چه نهان می‌کنی تو سیما را؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما می‌پرسید چرا من به حضور نمی‌رسم؟ برای این‌که قرین‌های شما در اکثر اوقات بد و مخرب هستند. اگر شما روزی یک ساعت مولانا می‌خوانید و بقیۀ روز یا هفته را به اخبار بد می‌پردازید و با قرین بد همراه می‌شوید، یا به بیان من‌ذهنی و خودنمایی آن ادامه می‌دهید، این‌ها کار نمی‌کند. شما بگویید بهترین آدمی که می‌تواند به من کمک کند خودم هستم، هیچ‌کس دیگر نیست، از کسی انتظار ندارم، این شعرها را می‌خوانم و خودم را معالجه می‌کنم. مولانا همه را دعوت کرده، من را هم دعوت کرده، من هم عاشقِ طالب هستم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️انسان‌ها چگونه از ذهن زاییده می‌شوند؟

شاید پس از مدتی با تکرار ابیات مولانا وقتی فضا گشوده شد، مرکزتان عدم شد، مرتب با فضاگشایی اشاراتِ پُر از مهر زندگی را بگیرید تا یک‌دفعه یا به‌تدریج از ذهن متولد شوید. انسان‌های زنده شده، به حیات جدید می‌رسند، برای آن‌ها زندگی جدیدی آغاز می‌شود.