برنامۀ شمارۀ ۹۸۴ گنج حضور - بخش اول، قسمت دوم

منتشر شده در 2023/11/09
09:48 | 15 نمایش ها

✍️من‌ذهنی بسیار تخریب‌کننده است و زندگی شما را خراب می‌کند. شما می‌گویید نه این‌طور نیست، من بلد هستم،‌ درنتیجه به آموزش مولانا که یک آموزشِ معنوی است، به‌طور کامل متعهد نمی‌شوید، ابیات مولانا در معرض دید شما قرار می‌گیرد، اما شما آن‌طور که باید این آموزش و همچنین ابیات را جدی نمی‌گیرید، مهم و لازم نمی‌دانید، ولی لازم بدانید تا بعداً نگویید من اشتباه کردم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️گوش ما در من‌ذهنی کر است. هرچه مولانا می‌گوید، توجه نمی‌کنیم و فرصت‌ها را از دست می‌دهیم، بعضی وقت‌ها بدن ما و همچنین ذهنمان خراب می‌شود، در هپروت ذهن می‌افتیم و نمی‌توانیم برگردیم. آن‌‌قدر با من‌ذهنی به خودمان و دیگران آسیب می‌زنیم که نمی‌توانیم ترمیم کنیم. این آسیب‌ها هم به‌صورت فردی اجرا می‌شود هم جمعی، ما به‌وسیلۀ خودمان، به خانواده و به دوستانمان ضرر می‌زنیم. در جمع هم بین ملت‌ها، مدام درگیری و کشمکش هست و به همدیگر آسیب می‌رسانند، وقتی من‌ذهنیِ خرابکار بالا می‌آید، ترمیمِ آن بسیار سخت است.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۰۶۳

تا به دیوارِ بلا نآید سَرش

نشنود پندِ دل آن گوشِ کرش

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️قانون جبران ایجاب می‌کند هر بیتی را که می‌خوانم روی خودم اِعمال کنم و ببینم آن بیت چه عیبی را در من نشان می‌دهد؟ من با دیگران کاری ندارم، همۀ حواسم روی خودم است، پس در خودم بازبینی می‌کنم که من خدا را چطور شناسایی می‌کنم؟ آیا با ذهنم او را می‌شناسم؟ یا از طریق تبدیل به او؟ اگر تبدیل به اوست، چقدر تبدیل شده‌ام؟ مدام باید این بازبینی را در خودم داشته باشم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️معمولاً بی‌مرادی و واکنش‌های ذهنی که هر لحظه صورت می‌گیرد به شما نشان می‌دهد که در چه مرحله‌ای از پیشرفت معنوی هستید، شما اگر خشمگین می‌شوید، می‌رنجید، واکنش نشان می‌دهید، حسادت می‌کنید، این‌‌ها هیجانات منفی ذهن هستند، پس این دردها نشان همانیدگی در شما است که چنین هیجاناتی در شما به‌وجود آمده‌است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️آیا شما مادرتان را که خداوند است می‌شناسید؟

شما از جنس اَلَسْت،‌ از جنس خداوند هستید، پس باید او را بشناسید، اما با ذهنتان نمی‌توانید خداوند را بشناسید.

شما از خودتان بپرسید، آیا من خدا یا قضا را شناخته‌ام؟ آیا متوجه هستم این اتفاقاتی که در ذهن من می‌افتد، یکی دیگر یعنی مسبب پیش‌ می‌آورد؟ اصلاً شما این را قبول دارید یا نه؟ اگر ندارید، دارید وقت تلف می‌کنید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️بازبینیِ خود با هر بیت وظیفۀ شماست. من هر چقدر هم این‌جا کوشش کنم، نمی‌توانم حق مطلب را ادا کنم. اقرار می‌کنم که شعر مولانا را آن‌طور که باید و شاید نمی‌توانم توضیح بدهم. حالا به‌صورت ناقص دارم توضیح می‌دهم، اما شما هم اگر ناقص‌تر از ناقص روی خودتان اِعمال کنید هیچ نتیجه‌ای نمی‌گیرید، پس باید به کار روی خود متعهد باشید، نگویید من کامل هستم، لازم ندارم، لازم دارید. باید ابیات را زیاد بخوانید و روی خودتان اِعمال کنید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر می‌خواهید از ضرر و زیان من‌ذهنی در امان باشید، من‌ذهنی را جدی نگیرید و تمرکزتان فقط روی خودتان باشد، با فضا‌گشایی‌ و عدم کردن مرکز، چشم‌ از همانیدگی‌ها ببندید و پایان را بنگرید، پایان زنده شدن به بی‌نهایت و ابدیت خداوند است.

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۱۳۶۰

گر همی‌ خواهی سلامت از ضرر

چشم زاوّل بند و پایان را نگر

✍️

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۰۰

ما زاده قضا و، قضا مادر همه‌ست

چون کودکان دوان شده‌ایم از پیِ قضا

تمام زندگی‌ِ ما بسته به قضا یعنی خداوند است، ما در هر لحظه زادۀ او هستیم و قضا مادر ما است. قضا و کُن‌فَکان یعنی در این لحظه خداوند فکر می‌کند و می‌گوید «بشو و می‌شود»، اما بهترین حالتِ قضا موقعی ا‌ست که مرکزمان عدم است، چون مرکز ما نمی‌تواند جسم باشد.

اگر ما از طریق جسم ببینیم و هشیاری جسمی داشته باشیم، باز هم زادۀ قضا هستیم، اما در این حالت از اجسام مراد و کام می‌خواهیم، از پولمان، یا از یک انسان دیگر و چون خداوند ناظر بر اعمال ماست و نمی‌خواهد چیزی غیر از خودش در مرکز ما باشد، درنتیجه داغ آن چیز را به دلمان می‌گذارد تا بفهمیم نباید مرکزمان جسم باشد و ما بی‌مُراد می‌شویم، اما واکنش ما به‌جای یادگیری از بی‌مرادی، خشمگین شدن، رنجیدن، کینه‌توزی و ملامت دیگران است.

ما مانند کودکان که دنبال مادرشان می‌دوند، باید در پی قضا دوان شویم، ولی ما دنبال چیزها می‌دویم، باید هشیارانه عمل کنیم و از این کار دست برداریم، باید بدانیم اگر چیزی را به مرکزمان بیاوریم و برحسب آن ببینیم تنبیه می‌شویم و ممکن است اتفاق بدی برای ما بیفتد.

------------------------------------------------------------------------------------------------