✍️
مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۳۲۱۴
علّتی بتّر ز پندارِ کمال
نیست اندر جانِ تو ای ذُودَلال
ذُودَلال: صاحبِ ناز و کرشمه
مولانا میگوید مرضی بدتر از پندار کمال وجود ندارد. وقتی منذهنی داریم، فکر میکنیم از همه کاملتر و عاقلتر هستیم. این ابزار شکنجه و مخرب که بدن، فکر و همهچیز ما را خراب میکند، برای این بهوجود آمده که ما بیدار شویم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هر کسی پندار کمال دارد، یک حیثیت و آبروی بدلی هم دارد که ناز میکند، ناز کردن یعنی من احتیاجی ندارم. انسان در منذهنی دارد زیر فشار درد له میشود، درعینحال ادعا میکند که به کمک هیچکس نیاز ندارد، کامل است و این غرور برایش از شِکَر هم شیرینتر است! مولانا میگوید این را نخور، زیرا فقط ظاهر شکر دارد و برای تو صدها خطر دارد.
راه نیاز این است که در این لحظه مرکز را عدم و فضا را باز کنیم، این کار زندگیمان را پر از ایمنی میکند. وقتی از جنس زندگی میشویم، از طرف زندگی و خداوند حس امنیت میآید، دیگر نمیترسیم و ترس از مرگِ جسمی از بین میرود، پس اگر میخواهی نترسی و حس امنیت زندگیات را آبادان کند، بگو من به خداوند با فضاگشایی احتیاج دارم. من این ناز کردن را کنار میگذارم. البته راه سختی است، گاهی در فضاگشایی رفوزه میشویم و مدام شکست میخوریم، اما بالاخره موفق میشویم.
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۴
ناز کردن خوشتر آید از شِکَر
لیک، کم خایَش، که دارد صد خطر
مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۵۴۵
ایمنآبادست آن راهِ نیاز
ترکِ نازش گیر و با آن ره بساز
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️عاشقان یعنی کسانی که فضا را باز کردند، از طریق بیمرادیهای خود، از خدای خود باخبر گشتند. بیمرادی راهنمای بهشت است، چون باعث میشود ما فضا را باز کنیم. بهشت در چیزهایی که برای ذهن ناخوشایند است و باعث فضاگشایی شما میشود پوشیده شدهاست و دوزخ در شهوات، یعنی چیزهایی که برای منذهنی خوشایند است.
اگر چیزی را در مرکز بگذاریم، حتی اگر بهدست آید و اتفاق بیفتد، چون در مرکزمان جسم گذاشتهایم، بهسوی جهنم میرویم. اگر همانیده شویم، حتماً بیمراد خواهیم شد. وقتی بیمراد شدیم، نیاز به خداوند داریم، باید فضا را باز کنیم و پیغام را بگیریم. در غیر این صورت در هپروت، پندار کمال و باب صغیر باقی میمانیم و جهنم را ادامه میدهیم.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۶
عاشقان از بیمرادیهایِ خویش
باخبر گشتند از مولایِ خویش
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۴۶۷
بیمرادی شد قَلاووزِ بهشت
حُفَّتِالْجَنَّة شنو ای خوشسرشت
قَلاووز: پیشآهنگ، پیشرُوِ لشکر
حدیث نبوی
«حُفَّتِالْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَحُفَّتِالنَّارُ بِالشَّهَوَاتِ.»
«بهشت در چیزهای ناخوشایند پوشیده شده و دوزخ در شهوات.»
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️در داستانِ انسانِ کوهی آمده که او تصمیم میگیرد، فقط از میوهای که باد میاندازد، بخورد. یعنی همیشه محصول فضاگشایی را بخورد. ولی نمیگوید که من همیشه فضا را باز میکنم تا زندگی به من کمک کند، بهعبارت دیگر انشاءالله نمیگوید. نمیگوید به کمک خداوند با فضاگشایی، بلکه خودش تصمیم میگیرد.
ما توبه میکنیم، از جنس اَلَست شده و مدتی مرکز را عدم نگه میداریم، ولی قضا یعنی فکر و تصمیم خداوند، ما را امتحان میکند. امتحانات قضا میآید، برای اینکه عدم کردن را با منذهنی و با سببسازی فهمیدهایم و خداوند میخواهد همانیدگیهایمان را به ما نشان دهد، میخواهد ببیند ما واقعاً فضا را باز میکنیم؟ یا بهطور خودکار و شرطیشده، چیزهای ذهنی به مرکزمان میآید؟
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۷
مدتی بر نذرِ خود بودش وفا
تا درآمد امتحاناتِ قضا
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️خداوند فرموده شما هر کاری میکنید، «انشاءالله» بگویید، یعنی بهنام زندگی و با فضاگشایی، لحظهبهلحظه حواستان به خودتان باشد. این فضاگشایی همان «اگر خدا بخواهد» گفتن است و با «قضا و کُنفَکان» جور درمیآید، دراینصورت ما به پیمانی که با خدا بستیم عمل میکنیم.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۶۳۸
زین سبب فرمود: استثنا کنید
گر خدا خواهد به پیمان بر زنید
استثنا کنید: انشاءالله بگویید، اگر خدا بخواهد بگویید.