برنامه شماره ۹۸۲ گنج حضور - بخش اول ، قسمت چهارم

منتشر شده در 2023/10/29
08:29 | 4 نمایش ها

✍️ای انسان، آیا تو نخوانده‌ای که خداوند بی‌نهایت فراوانی‌اش را به تو بخشیده، پس چرا این‌قدر تنگ‌نظر و خسیس هستی؟ خسیسی و تنگ‌نظری از خاصیت‌های من‌‌ذهنی  هستند، درصورتی‌که خاصیت‌های من‌ذهنی را شناسایی کرده باشید، متوجه شده‌اید که همه مضر هستند. آیا ما فضا را باز می‌کنیم و سلامتی، موفقیت و خوشبختی را به دیگران روا می‌داریم؟ اگر این‌طور است، دراین‌صورت به خودمان هم روا می‌داریم.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۲۳۲

نه تو اَعطَیناکَ کَوثَر خوانده‌ای؟

پس چرا خشکی و تشنه مانده‌ای؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️خداوند بی‌نهایت فراوانی‌اش را به همۀ انسان‌ها داده‌است، اما انسان‌ها با انقباض و مقاومت نسبت‌به اتفاق این لحظه آن را خراب می‌کنند. ما با منقبض‌ شدن تنگ‌نظرتر می‌شویم. هرچه من‌ذهنی قوی‌تر می‌شود همانیدگی سخت‌تر و دردمان زیادتر می‌شود و دچار جهل و حرص بیشتری می‌شویم، به‌این‌صورت که شهوت و حرص چیزها را داریم و از آن‌ها طلب زندگی می‌کنیم که این کاملاً غلط است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وقتی ما من‌ذهنی داریم، چون مرکزمان جسم‌ است، هرچه کوشش کنیم نمی‌توانیم موفق شویم. جهد و کوشش من‌ذهنی بی‌توفیق و بی‌حاصل است، ضرر می‌زند، هر کاری انجام می‌دهد، درد ایجاد می‌کند، بنابراین با من‌ذهنی و ذهن همانیده هرچه می‌دوزیم، توسط قضا و کن‌فکان پاره شده و از بین می‌رود.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۸۴۰

جهد فرعونی، چو بی‌توفیق بود

هرچه او می‌دوخت، آن تفتیق بود

تَفتیق: شکافتن

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️انسان فطرتاً به‌لحاظ دینی «خداگَرا» است، او جسم‌گَرا نیست. نباید جسم‌ها را به مرکزش بیاورد، منتها ما از همدیگر یاد می‌گیریم و چیزها را در مرکزمان می‌گذاریم، درنتیجه مرکزمان از عدم خارج شده و به جسم تبدیل می‌شود.

✍️ما  به این‌ جهان آمده‌ایم که به ذات اصلی‌مان‌ که خداوند است، به بی‌نهایت و ابدیت او زنده شویم و این غرض و مقصود اصلی آمدنِ ما به این جهان است. ما برای این نیامده‌ایم که پولمان را زیاد کنیم بمیریم و برویم، یا بدنمان را زیبا کنیم. انسان در من‌ذهنی یکی از ضررهایی که به خودش می‌زند این است که بدنش را خراب می‌کند، ما نمی‌دانیم چه‌طوری! ولی بدنمان خراب می‌شود،‌ درحالی‌که اگر با فضای گشوده‌شده، با عشق یکی شویم، این بدن هم سالم می‌ماند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ای انسان، هر لحظه فضا را باز و مرکزت را عدم کن، عقل من‌ذهنی را کنار بگذار، عقل و تدبیر خدا‌وند را بگیر. حتی زمانی که با ذهنت فکر می‌کنی، باز هم اوست که می‌داند چه‌‌چیز را به مرکزت بیاورد که برحسب آن فکر کنی. حتی تدبیر تو برحسب من‌ذهنی هم به‌وسیلۀ او درست می‌شود.

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۶۰

افکن این تدبیرِ خود را پیشِ دوست

گرچه تدبیرت هم از تدبیرِ اوست‏

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️با سرکشی و جهل من‌ذهنی نمی‌توانیم جهان را اداره کنیم، اگر به‌طور جمعی یک اتفاقاتی بیفتد، بحرانی پیش بیاید، متوجه می‌شویم به کمک و همکاری هم احتیاج داریم، ولی همین‌که بحران فروکش می‌کند،‌ دوباره سرکشی ما اوج می‌گیرد،‌ ما باید به هم کمک کنیم، همۀ ما یکی هستیم و دشمن هم نیستیم، اما من‌ذهنی همه را دشمن خودش می‌داند، باید این را بدانیم که همۀ‌ ما زیر جهل من‌ذهنی هستیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما همیشه باید آمادۀ فضا‌گشایی‌ باشیم، هر عملی باید با فضاگشایی صورت بگیرد، برای این‌که ما اسیر و عاشق خداوند هستیم، چیز دیگری نمی‌توانیم باشیم، پس در این لحظه تسلیم و با خرد کل یکی می‌شویم، تا عقل او عقل ما شود و براساس خردِ او فکر و عمل کنیم.

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۰۶۲

هر‌چه کاری، از برای او بکار

چون اسیرِ دوستی ای دوست‌دار

------------------------------------------------------------------------------------------------