برنامه شماره ۹۸۰ گنج حضور - بخش اول ، قسمت چهارم

منتشر شده در 2023/10/15
15:32 | 7 نمایش ها

✍️هر کسی موظف است خودش را متقاعد کند که توسط من‌ذهنی خیلی ضرر به من رسیده، ولی من فکر می‌کردم دیگران یا خداوند کرده‌اند، درصورتی‌که درواقع خودم مقصر بودم، دائماً در دندۀ ملامت بودم، یک باشنده‌ و یک ساختاری که اسمش من‌ذهنی یا هشیاری جسمی است این ضررها را به من زده‌است، این من‌ذهنی اصلاً زندگی‌خراب‌کن و ضررزننده است، من باید من‌ذهنی و ترفندهایش را بشناسم و بدانم جز ضرر چیزی برایم ندارد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️باید این را بفهمم و درک کنم که لازم نیست من به دیگران چیزی یاد بدهم. لازم نیست دیگران را عوض کنم، برای درست کردن زندگی‌ام، باید خودم را عوض کنم. باید اول قبول کنم که من این من‌ذهنی نیستم، باید امیدم را از من‌ذهنی و زندگی گرفتن از همانیدگی‌ها و آن چیزی که ذهنم نشان می‌دهد ببُرم و درک کنم که زندگی یعنی خداوند، باید از طریق من و همۀ انسان‌‌ها صحبت کند تا مسائل ما حل شود.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۱۷

منصبِ تعلیم، نو‌عِ شهو‌ت است

هر خیالِ شهو‌تی در رَه بُت است

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما مثل قرآن، کتاب مقدس و مهمی هستید و خداوند، باید قرآن درون هر انسانی را بخواند. وقتی او می‌خواند شما با ذهنتان حرف نزنید، بگذارید او بخواند، خاموش باشید، تا زمانی که زندگی از طریق شما حرف نزده شما خاموش باشید و فقط گوش کنید.

مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۹۲

پس شما خاموش باشید اَنْصِتوا

تا زبانتان من شوم در گفت و گو

✍️کسی که در ذهن است، خداوند را ندیده، نشناخته، از جنس حضور نیست، ولی نشانه‌های خداوند را می‌گوید و به توصیف زندگی می‌پردازد، بنابراین انسان‌های ساده را که من‌‌‌ذهنی‌ دارند بیشتر منحرف می‌کند، پس شما نه خدا را توصیف کنید نه خودتان را، چون توصیف خودتان سبب من‌ذهنی‌ می‌شود. توصیف خداوند هم شما را منحرف می‌کند، برای این‌که خداوند به توصیف در نمی‌آید.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۱۴۵۹

ماه نادیده نشان‌ها می‌دهد

روستایی را بدان کژ می‌نهد

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️فقط خداوند است که از رازهای شما آگاه است و می‌تواند آن‌ها را آشکار کند، ما هر کاری انجام دهیم نتیجه‌اش به ما برمی‌گردد، مولانا می‌گوید‌، تخم بد نکار. تخم بد کاشتن یعنی یک چیز ذهنی را به مرکزمان بیاوریم و برحسب آن فکر کنیم، پس چه‌قدر مهم است شما یاد بگیرید ذهنتان را به مرکزتان نیاورید برحسب آن نبینید، برحسب آن فکر و عمل نکنید، بلکه با فضاگشایی مرکز را عدم کنید.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۹۶۹

رازها را می‌کند حق آشکار

چون بخواهد رُست، تخمِ بَد مَکار

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️«جَفَّ‌الْقَلَم» دائماً کار می‌کند، یعنی قلم خداوند در این لحظه می‌نویسد و درونتان را در بیرون آشکار می‌کند. بیرون ما، سلامتی جسم، فکر و هیجانات ما بستگی به این‌ دارد که مرکزمان منقبض است یا منسبط. ما باید انقباض و انبساط درونمان را ببینیم و بسنجیم، چون برحسب آن بیرون ما ساخته می‌شود، پس اگر کسی بیرونش پر از غم و غصه و خرابی است، یعنی مرکزش در انقباض است و مرتب مقاومت می‌کند. اگر ما بخواهیم با خودمان به صلح واقعی برسیم یا با دیگران به وحدت برسیم، باید صاف و پاک شویم، یعنی هیچ همانیدگی در مرکز ما نماند.

مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۸۲

فعلِ توست این غُصّه‌هایِ دَم‌ به‌ دَم

این بُوَد معنیِّ قَدْ جَفَّ الْقَلَم

حدیث

«جَفَّ الْقَلَمُ بِما أنْتَ لاقٍ.»

«خشك شد قلم به آنچه سزاوار بودی.»

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️در پیشگاه خداوند و مولانا، پریدن از یک فکر همانیده به فکر همانیدۀ دیگر خطاست، پس ما باید همیشه فضا را باز کنیم تا خداوند از طریق ما حرف بزند، اگر غیر از این باشد این نشانِ بی‌عقلی، ناآگاهی و غفلت ماست. در این لحظه پیش بینا علی‌الخصوص زندگی، فضا‌گشایی‌ و خاموشی ذهن، به‌نفعِ  ماست. برای این‌که در «خطابِ اَنصِتّوا» آمده خاموش باشید، ذهنتان را خاموش کنید، اگر فضا را باز کردیم و زندگی از طریق ما صحبت کرد، ما هم صحبت می‌کنیم، اما اگر دیدیم خاموش شد، و چیزی از آن‌ طرف نمی‌آید، پس دیگر ما با من‌ذهنی‌‌مان حرف نمی‌زنیم.

 

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۰۷۱

پیشِ بینایان خبر گفتن خطاست

کآن دلیلِ غفلت و نقصان ماست

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۰۷۲

پیش بینا، شد خموشی نفعِ تو

بهرِ این آمد خطابِ اَنْصِتُوا

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر فضا را باز کردید‌ و خداوند خواست شما را به‌صورت قرآن بخواند، یعنی از طریق شما حرف بزند، شما من‌ذهنی‌تان را خاموش کنید، از طریق ذهن حرف نزنید، شاید که مورد لطف و رحمت پروردگار واقع شوید، پس هرچه ساکت‌تر شویم، لطف و رحمت خداوند را بیشتر دریافت می‌کنیم.

قرآن کریم، سورۀ اعراف (۷)، آیۀ ۲۰۴

«وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.»

«هرگاه قرآن خوانده شود، گوش فرادهید و خموشی گزینید، باشد که از لطف و رحمت پروردگار برخوردار شوید.»

✍️مانند کودکی که از مادرش متولد می‌شود و تا یکی دوسالگی خاموش است تا سخن گفتن را یاد بگیرد، ما هم باید من‌ذهنی‌مان را ساکت کنیم، ذهنمان را خاموش کنیم تا از خداوند سخن گفتن را بیاموزیم، اگر تندتند حرف بزنیم، مانند بچه‌ای می‌شویم که هم کر می‌شود هم لال، ما هم در ذهن کر و لال هستیم، نمی‌توانیم به زبان زندگی حرف بزنیم.

مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۶۲۳

کودک اوّل چون بزاید شیرْنوش

مدّتی خاموش باشد، جمله گوش‌

مولوی، مثنوی، دفتر اوّل، بیت ۱۶۲۴

مدّتی می‌‌بایدش لب‌ دوختن

از سخن، تا او سخن آموختن‌‌

شیرنوش: نوشندۀ شیر، شیرخوار

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر خداوند به‌صورت آفتاب از مرکزتان طلوع کند، دیگر پرورش شما به دستِ آن خورشیدی می‌افتد که از مرکزتان بالا می‌آید، اما اکنون شما جلوی آن را با حرف زدن گرفته‌اید. چرا این‌قدر حرف می‌زنید؟ برای این‌که امید دارید حرف زدن زندگیِ شما را درست کند، ولی وقتی حرف می‌زنید، یعنی نمی‌خواهید به زبان خدا صحبت کنید یا خداوند از زبان شما حرف بزند. شما باید به‌جایی برسید که برحسب من‌ذهنی حرف نزنید، گوش ندهید، نشنوید، تفسیر نکنید، نبینید، فکر و عمل نکنید و این دست شماست!

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ٣٠٩٧

پس هماره روی معشوقه نگر

این به دستِ توست، بشنو ای پدر

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ خداوندا، من به کسی یا چیزی که ذهنم نشان می‌دهد نگاه نمی‌کنم اگر هم نگاه کنم، بهانه‌ای است برای این‌که تو را ببینم. این فقط تئوری نیست! هر لحظه آفتاب زندگی دارد درون شما فرمان‌روایی و بنده‌پروری می‌کند، حرف می‌زند، تصمیم می‌گیرد، شما می‌گویید کو؟ پس چرا من نمی‌بینم؟ برای این‌که تو با ذهنت می‌خواهی ببینی.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۵۹

ننگرم کس را و گر هم بنگرم

او بهانه باشد و، تو مَنْظَرم

مَنْظَر: جای نگریستن و نظر انداختن