برنامه شماره ۹۷۹ گنج حضور - بخش سوم، قسمت اول

منتشر شده در 2023/10/12
08:00 | 2 نمایش ها

✍️اگر ما بخواهیم ببینیم که عاقبت ما چیست؟ اولاً باید آگاه شویم که ما هشیاری بودیم که آمدیم و در ذهن همانیده شدیم، و به تنگنا افتادیم، اگر این تنگنا منحل و شکافته شود و فرو بریزد، ما دوباره به همان هشیاری اولیه زنده می‌‌شویم که از اول هم از جنس همان هشیاری یا خداوند بودیم، اما اکنون در تنگنای ذهن، مرتب سبب‌سازی می‌کنیم، «می‌گوییم ما وقتی به خدا زنده شویم، چطور می‌شود؟ مرتب با ذهنمان خدا و رسیدن به او را تجسم می‌کنیم‌، علت و معلول درست می‌کنیم»، مولانا می‌گوید این کار را نکنید، زیرا در ذهن زندانی می‌شوید. درعوض بگویید «این چیزی که ذهنم‌ نشان می‌دهد جسم است و نباید به مرکزم بیاید»، دراین‌صورت فضا گشوده می‌شود، فضا که گشوده شود، جنس خودتان را می‌فهمید و عاقبت از جنس همان هشیاری اولیه خواهید شد.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️وقتی عاقبت‌بین شدم و از سبب‌سازی ذهن بیرون آمدم دیگر به خودم ضرر نخواهم زد، با کسی دعوا نخواهم کرد، روی خودم کار می‌کنم و فقط با خودم کار دارم، کاری با دیگران ندارم، که بگویم چرا شما این کار را می‌کنید یا نمی‌کنید؟ عاقبتِ خودم را می‌بینم که از جنس خدا خواهم شد.

✍انسان، بینایی و شنوایی دیگری دارد و این استعداد، همین لحظه در شما هم می‌تواند زنده شود، غیر از این چشم، گوش و ذهن، انسان برای شنیدن و دیدن، یک استعداد دیگری به‌لحاظ عدم دارد.

هر لحظه خداوند ما را امتحان می‌کند که آیا واقعاً ما می‌توانیم به‌وسیلۀ او ببینیم یا هنوز به‌وسیلۀ ذهن می‌بینیم؟

اگر شما در تنگنا و اشکال هستید، هزارتا سؤال دارید ‌و نمی‌خواهید به‌وسیلۀ خداوند ببینید، بلکه می‌خواهید به‌وسیلۀ ذهنتان ببینید، پس از امتحان رفوزه می‌شوید، بنابراین زندگی شما را بی‌مراد می‌کند ببیند آیا فضا را باز می‌کنید؟ آیا متوجه می‌شوید؟

 

قران کریم، سورۀ انسان (۷۶)، آیۀ ۲

«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا.»

«ما (جسم) انسان را از نطفۀ آمیخته آفریده‌ایم و او را (از جنبه و به لحاظ هشیاری عدم یا غیر قابل ذکر) شنوا و بینا، کرده‌ایم و (هر لحظه) او را می‌آزماییم، (ببینیم که آیا او می‌خواهد با بینایی ما (عدم) ببیند و با شنوایی ما (سکوت) بشنود.»

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️منظور آمدن همۀ‌ ما به این جهان عشق، یکی شدن با خداوند و نشان دادن آثارش در این جهان است که از جنس لطافت، عشق و قدرت است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هشیاری روی هشیاری منطبق است، یعنی انسان به اصلش، به ذاتش زنده شده و روی آن قائم است، به جهان و همانیدگی‌ها قائم نیست.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️در جهان ذهن ما چاره‌ای نداریم غیر از این‌که اعتراف کنیم بیچاره هستیم، و از زندگی چاره بخواهیم و دست ازحیله‌گری من‌ذهنی برداریم، یعنی برحسب آن‌ چیزهایی که قبلاً بلد بودیم نیندیشیم.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۷۷

چاره‌ای نَبوَد جز از بیچارگی

گرچه حیله می‌کنیم و چاره‌ها

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما به خودتان نگاه کنید، اگر فهمیدید که دوایتان از این جهان نمی‌آید، این جهان و آن چیزی که ذهن نشان می‌دهد نمی‌تواند به شما کمک کند، پس دیگر به این‌ها متکی نباشید. ما بارها تنبیه شده‌ایم، اگر درست متوجه این تنبیه‌ها شویم و از چوبِ پوسیدۀ ذهن عِماد نسازیم، دیگر برحسب همانیدگی‌ها حیله نمی‌کنیم و براساس سبب‌سازی ذهن چاره نمی‌اندیشیم.

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت۳۴۱۳

پس ادب کردَش بدین جُرم اوستاد

که مَساز از چوبِ پوسیده عِماد

عِماد: ستون، تکیه‌گاه