✍️ خیلی از ما کوشندگان راه مولانا نمیخواهیم منذهنی را از دست بدهیم، فقط میخواهیم اصلاحش کنیم، درواقع میخواهیم تربیتش کنیم تا کمآزار باشد که بالاخره زندگی بگذرد؛ این کار درست نیست، باید زمین ذهن را شخم بزنیم، یعنی تمام الگوهای همانیده را دربیاوریم، تا هیچچیز در مرکزمان نماند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️مولانا میخواهد زمین ذهن ما را شخم بزند، اگر ما خردمند باشیم اجازه میدهیم شخم بزند، اگر نادان باشیم از آموزههای مولانا ایراد میگیریم، دراینصورت در تمام جنبههای زندگیمان شکست میخوریم. ممکن است شما دستاوردهای مادیتان را پیش بکشید، و بگویید من تحصیلات دارم، تاکنون اینقدر پول درآوردهام، خانه خریدهام، بچه بزرگ کردهام، فرزندانم موفق شدهاند، همسر دارم؛ باید بدانید اینها دستاوردهای مادی منذهنی است، اما به آن منظوری که برای آن آفریده شدهاید، نرسیدهاید، برای اینکه هنوز زمین ذهنتان را شخم نزدهاید.
✍️شما اگر فضا را باز کردید باید به منذهنیتان احترام بگذارید، نباید نسبتبه منذهنی واکنش نشان دهید و به آن بد و بیراه بگویید، دراینصورت منذهنی قویتر میشود. شما در هشیاریتان میدانید که ضرورتی نیست دیگر منذهنی را نگه داریم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما از خودتان بپرسید مولانا چند سال است مأمور بیداری انسانها از خواب ذهن بوده؟ چرا اینقدر بی مشتری است؟ برای اینکه میخواهد ذهن را زیر و رو کند و شخم بزند. کسی که منذهنی دارد حاضر نیست ذهنش را شخم بزند؛ زیرا پندار کمال دارد، میگوید من «میدانم» را شخم بزنم؟ اینهمه درس خواندهام! دانستههای خودم را شخم بزنم؟ چنین شخصی خرابکاری میکند، اسمش را آبادانی میگذارد. خودش خراب میکند، تقصیر دیگران میاندازد. با منذهنیاش عمل میکند، کارش عین ضرر است، زیرِ بار نمیرود، میگوید عاقل هستم، خردمند هستم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هر کسی هشیاری جسمی داشته باشد، اخلاق، فکر و عملِ حیوانات وحشی را دارد، دراینصورت به انسانهایی که میخواهند به زندگی زنده شوند یا شدهاند، همیشه گمان بد میبرد.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۳۶۷
هر که را افعالِ دام و دَد بُوَد
بر کریمانَش گُمانِ بَد بُوَد
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی شما فضا را باز میکنید، از جنس زندگی میشوید، به عشق ارتعاش میکنید، این عشق و این برکت آبادان میکند، نظم میدهد. منذهنی با هشیاری جسمی، همیشه در حالِ تولید درد، تنگنظری، مقایسه، حسادت و دیدن عیبها است، همهچیز را ویران میکند، زیرا بر پایه و بنیان فکریِ منیّت است. از خودتان بپرسید ما تا کِی باید ویران کنیم، خراب کنیم، و زیرِ بار نرویم که داریم ویران میکنیم؟ مولانا میخواهد با استفاده از آیههای قرآن و با نقل حدیثهای معتبر به ما بگوید منذهنی خرابکار است، ولی ما قبول نمیکنیم.
✍️به خودتان نگاهی بیندازید، آیا واقعاً میخواهید ذهنتان را شخم بزنید؟ یا میخواهید جَسته و گریخته چیزهایی یاد بگیرید و منذهنی را کمی اصلاح کنید، بگویید ما فهمیدیم غیبت کردن بد است، انتقاد کردن بد است، با همسرمان باید مهربانتر باشیم، بالاخره او هم زحمت میکشد. نه، این استدلالها درست نیست. صحبت سرِ تبدیل هشیاری است. هشیاری جسمی باید تبدیل شود، برای این کار باید زمین همانیدۀ ذهن شخم بخورد. شما از خودتان بپرسید آیا من دارم ذهنم را شخم میزنم؟ یا آن کِشتهایی که کردم و ریشهدار شده را فقط دارم هَرَس میکنم؟
------------------------------------------------------------------------------------------------