برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۸ گنج حضور - بخش چهارم، قسمت دوم

منتشر شده در 2023/08/24
07:44 | 5 نمایش ها

✍️هر فکری که وضعیتِ این‌ لحظه را نشان می‌دهد، اگر به مرکزت بیاید، جان و‌ جهان‌ تو می‌شود، برحسب آن می‌بینی و زندگی‌ می‌کنی. جهان ما جهانِ همانیدگی‌هاست. اگر وضعیتی که ذهن نشان می‌دهد برایت مهم نباشد و این خیال گم‌ بشود، یعنی تو اهمیت ندهی و‌ به مرکزت نیاید، متوجه می‌شوی که فضا باز شد و تو خودت جان و‌ جهان شدی. هم‌ جان هستی، هم جهانی هستی که در آن زندگی می‌کنی.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۳۰۰۳

گویی به هر خیال که جان و جهانِ من

گر گم شدی خیال، تو جان و جهانی‌ای

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر ما با پول همانیده باشیم، پولمان کم شود یا از بین برود ناراحت می‌شویم، برای این‌که پول جان و جهان ما شده‌است. کسی که پادشاه است، اگر از قدرت بیفتد، در عرضِ دو سه هفته دق می‌کند و می‌میرد، برای این‌که با پادشاهی و قدرتش همانیده است و جان و جهانش شده‌است، درحالی‌که انسان عارف می‌گوید خوب شد از قدرت افتادم، می‌روم گوشه‌ای شادی‌ام را می‌کنم، آرامشم را دارم، راحت شدم.‌ آیا اگر همانیدگی‌ها را از شما بگیرند، شما هم جان و جهانتان نابود می‌شود؟

✍️زمانی که به خدا زنده می‌شوید، متوجه می‌شوید هرجا نظر می‌کنید او را می‌بینید. شما دیگر به اجسام و به مکان سفر نمی‌کنید. اوست که در دل شما نشسته و شهر دلتان را گرفته، کجا می‌خواهید سفر کنید؟

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۴۰۳

اوست نشسته در نظر، من به کجا نظر کنم؟

اوست گرفته شهرِ دل، من به کجا سفر کنم؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر ما برحسبِ جسم می‌بینیم، داریم خرابکاری می‌کنیم، بد می‌بینیم، بد فکر می‌کنیم. دیدن‌ برحسب یک‌ جسم‌ همانیده درواقع همان نِسیان و فراموشیِ خداست. هر کسی حتی یک‌ بار هم نِسیان کند، چندین بار مؤاخذه می‌شود و به خودش یا دیگران ضرر می‌رساند.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️عقلِ کلی می‌داند شما را چگونه اداره کند و نه‌تنها زبان شما را مثل مولانا به‌کار می‌گیرد، بلکه کل وجودتان زبان زندگی می‌شود. زندگی با سالم کردنِ شما، با زیبا کردنِ شما، زیبا حرف زدنتان، زیبا فکر‌ کردنتان، با خلاق بودنتان با شما صحبت می‌کند. عقل کلی همین‌طور که خودش را از طریق یک گُل بیان می‌کند، از طریق انسانی که مقاومت‌ نمی‌کند و در خرافات نیست و هر لحظه فکر‌ همانیده ندارد نیز بیان می‌کند و فرصت پیدا می‌کند با تمامِ قُوا خودش را از طریق هر جنبه‌‌ از ما بیان کند، درنتیجه همه‌چیزِ ما سالم می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا هشیاری و توجه تیز انسان را به نیزه تشبیه می‌کند و می‌گوید من باید با این هشیاری تیزم آن‌چه به مرکزم می‌آید را شناسایی کنم و اجازه ندهم من‌ذهنی من به‌وسیلۀ من‌های ذهنی و خس‌های دیگر، به‌صورت چوگان از من سوءاستفاده کنند و گوی و هدف‌ خودشان را بزنند. مسئولیت این کار با شماست که در این لحظه باشید، هشیاری‌تان را تیز کنید که کسی یا من‌ذهنیِ شما از شما سوءاستفاده نکند.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۳۹۱

نیزه به دستم داد شه، تا نیزه‌ بازی‌ها کنم

تا کِی به دست هر خسی من رسمِ چوگانی کنم؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️به خودتان نگاه کنید و ببینید آیا من‌ذهنی دنبال خواسته‌ها و هدف‌های مریض خودش در شما می‌گردد یا شما اختیارش را در دست گرفته‌اید؟ آیا شما ذهنتان را اداره می‌کنید یا ذهنتان شما را؟ این را بدانید اگر کنترل فکرهایتان را ندارید، اداره‌ی زندگی خود را به‌دست ذهنتان سپرده‌اید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️کسی که ریشۀ عمیق در زندگی دارد، به این جهان وابسته نیست، بی‌نیاز از این جهان است، حس وحدت دارد و آن‌قدر ریشه‌دار شده که چیزهای این‌جهانی به علت بی‌نیازی‌اش به مرکزش نمی‌آید، این آدم شاه است، از جنس زندگی شده‌است. ما باید از جنس زندگی بشویم، نه از جنسِ توصیف و تفسیر. خداوند یک سری گفتار و باورها و اعمال نیست. ما باید دوباره هشیارانه به او زنده بشویم.

------------------------------------------------------------------------------------------------