✍️ما باشندهای از جنس خداوند هستیم و باید با نیروی زندگی او زندگی کنیم، نه نیروی منذهنی و جهانِ بیرون، اگر فضا را باز کنیم و شروع به رشد کنیم، بالاخره به بینهایت او زنده خواهیم شد.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر ما در ذهن بمانیم و منذهنی را ادامه بدهیم، آفتهای پاییزی خواهد آمد و ما را خشک خواهد کرد، ما را بهسوی زمستان میبرد. دیدن برحسب همانیدگیها ما را بهسوی خشک شدن و پژمرده شدن میبرد، درصورتیکه ما مرتب و پیدرپی فضا را باز کنیم گلستانی میشویم که دائماً میخندد. فضا که باز میشود انعکاسش در بیرون زیبایی و سازندگی است. بهتدریج که به او زنده میشویم، فرمان خداوند را بهدست ما میدهد، طوریکه هیچ منذهنی در بیرون روی ما اثر نکند.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۵۴۰
گلستانی کُنَش خندان، و فرمانی به دستش ده
که ای گلشن، شدی ایمن ز آفتهایِ پاییزی
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️شما در خود بنگرید آیا با اینهمه ابیات مولانا «روینده» شدهاید؟ این رویندگی شما با فضاگشایی پیدرپی و نیروی بالندگی و محرک زندگی از آن طرف غذا میگیرد؟ یا از بیرون، از ذهن؟ آیا شما دائماً شاد هستید، میخندید و برکات زندگی، برکات عشق را منتشر میکنید؟ آیا زندگیتان براساس خودتان است؟ کسی که به زندگی زنده است، ارزشش را از زندگی میگیرد؛ کسی که به منذهنی زنده است، از بیرون قرض میکند.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۵۴۰
همه خاکیم، روینده ز آبِ ذکر و بادِ دم
گلی که خندد و گرید کزو فکری بینگیزی
✍️در بیرون چه مواردی روی ما اثر میگذارند؟ دو عامل: آوردن چیزها به مرکزمان و ارتعاشات منهای ذهنی بیرون. قرینی که منذهنی دارد و به درد ارتعاش میکند، به سینۀ شما میآید، اگر مرتب فضاگشایی کنید، آنجا پناه حق میشود، محل آرامش میشود و آن فضا شما را از آسیبهای بیرونی محافظت میکند، بنابراین ما از این حالت تنگی و آفتهای پاییزی بهآسانی گذر میکنیم.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️اگر شما ابیات مولانا را تکرار کنید، از زیر نفوذ منذهنیتان خارج میشوید. منذهنی تقلا میکند شما باور کنید که دیگران مقصر هستند، شما مسئول نیستید و شما را از جنس شیطان میکند. توجه کنید عدم قبول مسئولیت است که ما را بدبخت میکند، نه همانیده شدن. ما میتوانیم با فضاگشایی از زندگی در درون کمک بگیریم، بیرون نمیتواند به ما کمک کند. یک عدهای این قوانین را قبول میکنند. عدهای که قبول نمیکنند، باید درد بیشتری بکشند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️من با شادی بیسبب، با خداوند قرارداد بستهام و این درواقع «عهدِ اَلَست» است؛ من گفتم از جنس تو میشوم و او هم گفته اگر از جنس من بشوی و این جنسیت را نگه داری، همیشه شاد خواهی بود. شادی مال من است. «جانان»، خداوند به من قول داده که جان من بشود. جان من خداوند میشود، نه منذهنی.
سلطان یا خداوند با دست خودش فرمانی به دستم داده که تا جهان باقی است، «تا تخت است و تا بخت است»، الیالابد او پادشاه من بشود، چون من دیگر به او تبدیل شدهام، از اول هم جنس او بودم، مدتی در منذهنی بودم، الآن کاملاً از جنس او شدهام.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۵۷۸
مرا عهدیست با شادی که شادی آنِ من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جانِ من باشد
به خطِّ خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان
که تا تخت است و تا بخت است، او سلطانِ من باشد
✍️هر چیزی غیر از انسان درگیر جسم است. مثلاً فلزات را در نظر بگیرید، آهن نمیتواند غیر از آهن باشد، طلا نمیتواند غیر از طلا باشد، حیوان نمیتواند غیر از حیوان باشد. فقط انسان است که میتواند به خداوند زنده شود.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️آیا شما مورد اصابت آفتهای بیرونی قرار میگیرید؟ اگر میگیرید، بدانید هنوز چیزهای ذهنی به مرکزتان میآید. اگر فقط از جنس زندگی، خداوند و از جنس فضای گشوده باشید، ارتعاشات جسمی نمیتواند روی شما اثر بگذارد، زیرا همجنس نیستید. شما دائماً به زندگی ارتعاش میکنید، آنها به مردگی. مردگی نمیتواند روی ارتعاش زندگی اثر بگذارد، ولی شما میتوانید آنها را زنده کنید.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️از خودتان سؤال کنید آیا بهاندازۀ کافی فضاگشایی کردید؟ آیا گلستان شدهاید؟ مواظب هستید که ذهنتان به مرکزتان نیاید؟ آیا میدانید فرمان خداوند به دستتان است که همیشه شاد باشید و هیچچیزی در بیرون این شادی را بههم نریزد؟ زیرا شما گلستانی ایمن هستید و زندگی شما را از آفتهای پاییزی محافظت میکند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی فضا را باز میکنید ممکن است ببینید از زندگی سیراب شدهاید، به حرکت درمیآیید، بیان شیوا دارید، شعری میگویید، سخنرانی میکنید، کار مفیدی انجام میدهید؛ این صورت آب و باد زندگی است که شاخ گل شما را جان میدهد و به حرکت درمیآورد، شما را به جنبوجوش وامیدارد.
مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۲۵۴۰
گهی در صورتِ آبی، بیایی جان دهی گل را
گهی در صورتِ بادی، به هر شاخی درآویزی
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️هر چیزی که ذهنمان نشان میدهد، هر مسئلهای، هر مانعی، هر چالشی، هرچه که بهوجود میآید، بهانهای است برای فضاگشایی که توجه جدی به آن چیز نکنیم و فقط فضا را باز کنیم.
مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۳۵۹
ننگرم کس را و گر هم بنگرم
او بهانه باشد و، تو مَنْظَرم
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️وقتی قدرت و نیروی جنبانندۀ زندگی را در خودمان میبینیم، و ما را به جنبش درمیآورد، باید بدانیم این نیرو از سببسازی ذهنمان نیست، بلکه بادجُنبانی است که خداوند باد را هل میدهد و بهوجود میآورد.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۲۵
باد را دیدی که میجُنبد، بدان
بادجُنبانیست اینجا بادران
------------------------------------------------------------------------------------------------
✍️از فضای گشودهشده هم صنع میآید، هم ما زیرِ تصریف و ادارۀ او هستیم. نیروی ایزدی میوَزَد و حرکت میکند، ما را نیز به حرکت وامیدارد.
مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۲۶
مرْوَحَۀ تصریفِ صُنعِ ایزدش
زد برین باد و، همی جُنبانَدش
مِرْوَحَه: بادبزن