برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۷ گنج حضور- بخش دوم، قسمت اول

منتشر شده در 2023/09/05
11:48 | 5 نمایش ها

✍️کلمۀ «اَلَست» به این موضوع اشاره می‌کند که هر جنسی خداوند دارد، ما نیز داریم. خداوند از جنس بی‌نهایت است، ما هم از جنس بی‌نهایت هستیم. خداوند از جنس ابدیت است و نمی‌میرد، ما هم از جنس ابدیت هستیم، به این معنی که همیشه آگاه از این لحظۀ ابدی هستیم.

خداوند از جنس صمد، یعنی بی‌نیاز است، ما هم در این لحظه از جنس صمد هستیم، یعنی نیازمند به چیزی که ذهنمان نشان می‌دهد نیستیم. تجربۀ صمد بودن باعث می‌شود چیزی که ذهنمان نشان می‌دهد به مرکز ما نیاید.

خداوند از جنس احد است، یعنی یکتاست، ما هم یکتا هستیم. این ذهن که دوگانگی و هشیاری جسمی دارد و هر لحظه به‌عنوانِ «من» بالا می‌آید، یکتایی را زیر پا گذاشته، خود را با دیگران مقایسه می‌کند و با ذهنیتِ خودش یک خدای مصنوعی منعکس می‌کند؛ این درست نیست.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️تعظیم خدا یعنی خداوند بزرگ است و من لحظه‌به‌لحظه با کنار گذاشتن آن‌چه ذهنم نشان می‌دهد تعظیم می‌کنم و تسلیم می‌شوم. تسلیم پذیرش اتفاق این لحظه است، قبل از قضاوت و رفتن به ذهن که ما را از جنس هشیاری اولیه می‌کند.

«افراشتن» یعنی ما از همانیدگی‌ها بیرون می‌آییم و آسمان بزرگی تشکیل می‌دهیم. هرچه این آسمان درون بزرگ‌تر می‌شود، ما تعظیم خدا را بهتر به‌جا می‌آوریم. تعظیم خدا یعنی بزرگ می‌شویم و به‌سوی بی‌نهایت میل می‌کنیم.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۸

چیست تعظیمِ خدا افراشتن؟

خویشتن را خوار و خاکی داشتن

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️توحید خدا چیست؟

یکی از خاصیت‌های ما توحید است، یعنی یکتایی خداوند. هرچه فضای درون گشوده‌تر می‌شود، ما بیشتر به‌سوی یکتایی میل می‌کنیم. این یکتایی صمد هم هست، هرچه بیشتر از ذهن جدا می‌شویم، بیشتر اتکا به جهان را از دست می‌دهیم. قبلاً در ذهن متکی به جهان بودیم، برای همین ذهنمان به مرکزمان می‌آمد، اکنون که اتکایمان به جهان از بین می‌رود، داریم یکتا و از جنس بی‌نیازی می‌شویم. ما باید من‌ذهنی را پیش آن یکتا، یعنی خداوند بسوزانیم.

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۳۰۰۹

چیست توحیدِ خدا آموختن؟

خویشتن را پیشِ واحد سوختن

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️شما باید یکتایی و‌ بی‌نیازی و بودن در این لحظۀ ابدی را همزمان تجربه کنید. اگر ذهنتان به مرکزتان بیاید و هشیاری جسمی پیدا کنید، نمی‌توانید و الی‌الابد، تا زمان مرگ جسمی در ذهن زندانی می‌شوید.

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ ۱۵۷۸

من جز احدِ صمد نخواهم

من جز مَلِکِ ابد نخواهم

✍️اگر چیزی که ذهنمان نشان می‌دهد به مرکز ما بیاید، قربانی‌اش می‌شویم، ما را تسخیر و تصرف می‌کند، برحسب آن می‌بینیم و شروع می‌کنیم از آن حرف زدن و برحسب آن سخن گفتن، نمی‌توانیم ساکت باشیم برای همین است که ذهنمان را نمی‌توانیم ساکت کنیم.

اکنون که متوجه شدیم از جنس احد، صمد و بی‌نیازی هستیم، پس لزومی ندارد حرف بزنیم و از سخن گفتن ارتفاع بگیریم. ما منتظر تبدیل هستیم، همۀ بشریت منتظر تبدیل است، انسانِ منتظر بهتر است به‌جای حرف زدن گوش بدهد، چراکه اگر حرف بزند جسم می‌سازد. باید منتظر باشد و بشنود، چه چیزی را بشنود؟ ابتدا همین ابیات مولانا را بخواند و بگذارد قدرت تبدیل آن‌ها در او کار کند.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۱۶

از سخن‌گو‌یی مجو‌یید ارتفاع

منتظر را بِهْ ز گفتن، استماع

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۳۱۷

منصبِ تعلیم، نو‌عِ شهو‌ت است

هر خیالِ شهو‌تی در رَه بُت است

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ذهن نباید به شما غلبه کند، برحسب همانیدگی و سبب‌سازی بگویید که این کار را می‌کنم، آن کار را می‌کنم، این‌جا که رسیدم دیگر بس است، زندگی‌ام درست شده! وضعیت‌های زندگی را به مرکزتان نیاورید، نگویید که الآن دیگر وضعم خوب شده، رابطه‌ام با همسرم، بچه‌هایم و با مردم خوب شده، خودم هم نسبتاً راحت هستم، دیگر کارها خوب پیش می‌رود. نه! تمام نمی‌شود، صدری نداریم، نمی‌خواهیم به جایی برسیم.

ما همیشه باید فضاگشا باشیم، این آسمان درون روزبه‌روز بزرگ‌تر شود. «صدر تو» جایی که باید برسی همین راه توست. پس توقف نکنید! چه چیز ما را متوقف می‌کند؟ یک الگوی ذهنی به مرکزمان می‌آید، یا اجازه می‌دهیم مردم ما را تحریک کنند. می‌گوییم‌ ما به جایی رسیده‌ایم! مردم بزرگ‌ترین صدمه‌زننده هستند، اگر شما را تأیید کنند و شما تأیید را بپذیرید، پیشرفتتان متوقف می‌شود.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۱۹۶۱

بی‌نهایت حضرت است این بارگاه

صدر را بگذار، صدرِ توست راه

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️من‌ذهنی ما نمایندۀ شیطان است. فضای گشوده‌شده نمایندۀ خدا و از جنس خداست. شیطان یا من‌ذهنی نیروی همانیدگی و درد این جهان است که در انسان‌ها زندگی می‌کند. فرشته و عقل هم یکی هستند. فرشته حالت حضور ماست، فضای گشوده‌شده است، عقل هم خدا یا عقل کل است که به‌خاطر حکمت‌های خداوند دو صورت پیدا کرده‌اند.

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۳

نفس و شیطان، هر دو یک‌ تن بوده‌اند

در دو صورت خویش را بنموده‌اند

مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۰۵۴

چون فرشته و عقل، که ایشان یک بُدند

بهر حکمت‌هاش دو صورت شدند

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا می‌گوید درست است که ما اشتباه می‌کنیم، همانیده می‌شویم و همانیدگی گناه است، ولی گناه کردن یا اشتباه کردن ما را از جنس شیطان نمی‌کند. ما موقعی از جنس شیطان می‌شویم که مسئولیت قبول نمی‌کنیم، زیر بار نمی‌رویم، به گردن دیگران می‌اندازیم و نمی‌گوییم خودمان کرده‌ایم.

------------------------------------------------------------------------------------------------