برنامهٔ شمارهٔ ۹۶۶ گنج حضور - بخش سوم، قسمت دوم

منتشر شده در 2023/08/25
09:41 | 11 نمایش ها

✍️از نظر مولانا اقرار به اشتباه خیلی مهم است، چون بلافاصله مرکزمان را عدم می‌کنیم و تعظیم خدا را به‌جا می‌آوریم. به‌محض این‌که ناظر ذهنمان شویم، یادمان می‌آید که ما همانیده شده‌ایم، از طریق همانیدگی فکر و عمل کرده‌ و درد ایجاد کرده‌ایم، دردها را ذخیره و برحسب درد عمل کرده‌‌ایم، بنابراین اقرار به اشتباه می‌کنیم و می‌گوییم از حالا به بعد مرکزم را عدم می‌کنم و با فضا‌گشایی عقلِ من‌ذهنی را ناکار می‌کنم و از اثر می‌اندازم و اجازه نمی‌دهم چیزی که ذهنم نشان می‌دهد به مرکزم بیاید.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️پردۀ غفلت چیست؟

پردۀ غفلت یعنی از یک فکر به فکر دیگر پریدن، اگر پردۀ غفلت جلوی شما را گرفته و نمی‌دانید چه اشتباهی کرده‌اید، مولانا می‌گوید حداقل بدانید که این بلاها را خودتان سر خودتان آورده‌اید. آموزش‌های مولانا ما را از شرِّ ملامت و حس عدمِ مسئولیت رها می‌کند، چون یک دید غلط در ما هست که می‌گوییم دیگران مرا به این روز انداخته‌اند و بنابراین دیگران هم باید من را نجات بدهند، پس دچار این جبر می‌شویم که کاری از دست ما بر‌نمی‌آید، درنتیجه عوض نمی‌شویم و فکر می‌کنیم باید به ناچار با این وضعیت بسازیم، درحالی‌که همۀ کارها از دست خود ما برمی‌آید و از دست هیچ‌کس کاری ساخته نیست.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر غمی برای شما پیش آمد، به هیچ‌کس تهمت نزنید، بلکه به خودتان برگردید و با فضا‌گشایی و عدم کردن مرکز، درونتان را کارگاه زندگی کنید، یعنی به اشتباه خود اقرار کرده و با عذرخواهی حقیقی فضا را باز کنید، نه این‌که فقط در ذهن بگویید «بله تقصیر من است.»

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۹۱۳

پس تو را هر غم که پیش آید ز دَرْد

بر کسی تهمت مَنِه، بر خویش گَرد

✍️مولانا می‌گوید شما کِی یک جسم یا یک درد را به مرکزتان آوردید و شر و بدی به‌وجود نیامد؟ دلتان نگرفت و در بیرون درد به‌وجود نیامد و کارتان در بیرون خراب نشد؟ هرموقع یک‌‌ چیز ذهنی به مرکزمان می‌آید، جف‌ّالقلَم انعکاس آن را در بیرون می‌نویسد که حتماً بد است و زندگی‌مان در بیرون یک‌ جوری خراب می‌شود.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۵۸

کَی کژی کردیّ و کَی کردی تو شَرّ

که ندیدی لایقش در پی اثر؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️مولانا می‌گوید اگر شما فضا را باز و مرکز را عدم کرده و به‌خاطر خدا کار کنید، حتماً  اثر خوب و انعکاس زیبای آن را در بیرون می‌بینید. نتیجۀ فکر و عمل با فضاگشایی در بیرون یک چیز زیبایی می‌شود که درد ندارد.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۵۹

کَی فرستادی دَمی بر آسمان

نیکیی، کز پی نیآمد مثلِ آن؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما از من‌های ذهنی تقلید نمی‌کنیم، چون ما را به مُردار من‌ذهنی خواهند کشید و در آن‌جا باید مانند کرکس از لاشۀ حیوانات بخوریم، یعنی به‌جای خلاقیت، آرامش و شادی بی‌سببِ زندگی، از غذاهای پوسیدۀ همانیدگی که ارزش غذایی ندارند می‌خوریم تا بتوانیم یک تأیید و توجه و دیده‌شدنی به‌دست بیاوریم.

مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۳۴۸۹

دید خود مگذار از دیدِ خسان

که به مُردارت کَشَند این کرکسان

✍️مولانا می‌گوید اگر حتی یک بار همانیدگی را به مرکز بیاوریم و برحسب آن فکر و عمل کنیم، این تخم بدی‌ست که خدا آن را می‌رویاند، یعنی این موضوع بسیار حساس است. اگر خشمگین هستیم، میترسیم، براساس مقایسه و حسادت عمل میکنیم، حرص، شهوت، کینه، انتقام‌جویی، استرس، اضطراب، نگرانی و احساس گناه از گذشته داریم، و این‌ها سبب فکر و عمل ما بشوند، درواقع تخم بد کاشته‌ایم و خداوند اینها را میرویاند.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۱۶۵

چونکه بد کردی، بترس، آمِن مباش

زآنکه تخم است و برویانَد خُداش

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ما هر کاری که می‌کنیم و هر مکر و رازی که در دلمان پنهان می‌کنیم، پیش خداوند و انسان‌های زنده به حضور مثل روز پیداست. مولانا می‌گوید اگر خداوند به‌خاطر بنده‌پروری فعلاً این مکر و رازها را آشکار نمی‌کند، شما بی‌حیایی و گستاخی را از حَد نبرید، یعنی مرکزتان را از جسم‌ها پاک کنید و آن چیزی که ذهنتان نشان می‌دهد را به‌جای عدم در مرکز نگذارید.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۲

هر چه در دل داری از مکر و رُموز

پیشِ ما رسواست و، پیدا همچو روز

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۲۳

گر بپوشیمش ز بَنده‌پَروَری

تو چرا بی‌رُویی از حد می‌بَری؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️اگر فضا را بگشاییم و مرکزمان را از همانیدگی‌ها خالی کنیم، با زندگی قرین شده و به عشق تبدیل می‌شویم، به این معنا که ما دیگر به‌عنوان من‌ذهنی نیستیم و دیدِ آن را نداریم، بنابراین من‌ذهنی دیگر نمی‌تواند با دیدش جلوی ما را بگیرد و چون برحسب عشق و مرکز عدم می‌بینیم، به‌محض این‌که دیدِ من‌ذهنی ظاهر شود و بخواهد چیزی را به مرکز ما هُل بدهد و باعث شود که ما برحسب دویی ببینیم، آن را شناسایی می‌کنیم.

✍️اگر فضا را باز کنیم و به‌صورت ناظر به ذهنمان نگاه کنیم، درصورتی‌که مرکزمان جسم شود خواهیم دید که در بیرون بدی به‌وجود می‌آید، اما اگر مرکز را عدم می‌کنیم، در بیرون زیبایی به‌وجود می‌آید، پس عملی که انجام می‌دهیم، با فضاگشایی ما خرد زندگی و رحمت ایزدی در آن می‌ریزد، این نتیجه‌اش در بیرون زیبایی است، اگر بی‌خردی من‌ذهنی می‌ریزد، در بیرون شرّ ایجاد می‌شود.

مولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۲۴۶۰

گر مراقب باشی و بیدار تو

بینی هر دَم پاسخِ کردار تو

------------------------------------------------------------------------------------------------