برنامۀ شمارۀ ۹۹۶ گنج حضور - بخش دوم، قسمت اول

منتشر شده در 2024/04/02
09:10 | 4 نمایش ها

✍️مرکز ما که به‌تدریج از همانیدگی‌ها خالی و خالی‌تر می‌شود، خودمان را در‌معرض جذبۀ خداوند قرار می‌دهیم و آرام‌آرام می‌بینیم که دیگر به‌سمت دنیا کشیده نمی‌شویم، چون کمتر مادی می‌شویم. وقتی همانیدگی‌هایمان کمتر و کمتر می‌شود، زمانی می‌رسد که از روی تمام آن‌ها می‌پریم و مرکزمان عدم می‌شود‌.

------------------------------------------------------------------------------------------------

قرآن كريم، سورۀ حِجر (۱۵)، آيۀ ۹۹

وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ.»

«و پروردگارت را پرستش کن، تا یقین (مرگ) تو را دررسد.»

✍️«و پروردگارت را پرستش کن، یعنی آن‌قدر فضاگشایی کن، آن‌قدر همانیدگی‌ها را شناسایی کن و بینداز تا یقین (مرگ) تو فرا رسد».

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۶۲۰

چه شِکَرفروش دارم که به من شِکَر فروشد

که نگفت عُذر روزی که برو شِکَر ندارم

✍️آیا این شِکرخانه‌ای که داریم پیش می‌کشیم و به مرکزمان می‌آوریم، لحظه‌ای به ما می‌گوید که شِکر ندارم، شیرینی ندارم؟ خیر، نمی‌گوید. پس اگر از او شِکر، شیرینی و شادی بی‌سبب نمی‌گیریم، تقصیر ما است، چون مرکزمان همانیده است و هنوز با دوییِ من‌ذهنی می‌بینیم. روزی که با من‌ذهنی نبینیم، شِکرفروش شِکر می‌دهد.

هیچ لحظه‌ای خداوند به ما نگفته معذرت می‌خواهم، شِکر تمام شده، یا زیادی گرفتی، دیگر بس است. چقدر می‌خواهی شاد شوی؟ چقدر می‌خواهی آرامش داشته باشی؟ خیر، هرچه بیشتر به جنس خدا تبدیل‌ شویم، هرقدر شیرینی، آرامش و گشایش بگیریم، او خوشحال‌تر می‌شود.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️ ما با دید من‌ذهنی دوست نداریم زندگی را به مرکزمان بیاوریم، پس باید دائماً مواظب پندار کمال خود باشیم که می‌گوید دید من از طریق همانیدگی‌ها کاملاً صحیح است، درواقع یکی از چیزهایی که با آن همانیده هستیم و از طریق پندار کمال و ناموس فشار زیادی به ما وارد می‌کند، این است که بگوییم حق با ماست.

همه می‌خواهند ثابت کنند که حق با آن‌هاست، در غیر این صورت ناراحت می‌شوند، بنابراین باید این ویژگی را در خود شناسایی کنیم و اشکالی ندارد اگر حق با ما نباشد یا بگوییم اشتباه کردیم. اتفاقاً بسیار خوب است که سعی کنیم بینش خود را عوض کنیم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️هیچ من‌ذهنی نمی‌خواهد با فضاگشایی مرکزش را عدم کند و شاهِ شِکرخانه یعنی خداوند را پیش بکشد، زیرا دراین‌صورت شاد ‌شده و آرامش و خرد پیدا می‌کند، درواقع من‌ذهنی می‌خواهد حماقت و دردهایش را حفظ کند و‌ درد به‌وجود آورد، اما شما به‌عنوان «اَلَست» باید شاه شکرخانه را پیش بکشید، یعنی خداوند را در مرکزتان بگذارید.

من‌ذهنی دوست ندارد کسی را ببخشد و رنجشی را بیندازد، چون رنجش و دردهای من‌ذهنی مثل خشم، ترس، کینه، حسادت و ملامت و غیره جزو سرمایه‌‌هایش هستند!

------------------------------------------------------------------------------------------------

✍️چرا مردم دردهایشان را نمی‌اندازند؟

مردم میل ندارند و نمی‌خواهند دردهایشان را بیندازند، بعد می‌گویند دست خودمان نیست، خداوند باید کمک کند، جبری شده‌اند و می‌گویند، چاره‌ای نداریم!

خیر، چاره دارید، در این لحظه شاه شِکرخانه را پیش بکشید، من‌ذهنی و ذهن را پیش نکشید. زندگی به شما قدرت انتخاب و تشخیص داده‌است. اکنون باید تشخیص دهید که دارید وضعیت‌ها را به مرکزتان می‌آورید، از چیزی که ذهنتان نشان می‌دهد، زندگی می‌خواهید و با آن همانیده شده‌اید و جهان را برحسب آن‌چیزها می‌بینید. این کار اشتباه است.

باید شاه شِکرخانه را بکِشید. عقلِ من‌ذهنی‌تان باور ندارد، اما شما به‌عنوان «اَلَست» باور کنید. بدانید که اگر شاه شِکرخانه بیاید، عقل من‌ذهنی باید برود، آمدن شاه شِکرخانه همان و شکسته شدن من‌ذهنی همان.

باید هشیارانه اِشکسته شوید، خم شوید، بنشینید و با من‌ذهنی بلند نشوید، هرگاه دیدید دارید بلند می‌شوید، بنشینید. به خود بگویید بنشین، بلند نشو، جبری نشو! پس وجود دردها و بدبختی‌های ما از خداوند نیست، از من‌ذهنی خودمان است.

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۳۷

انبیا در کارِ دنیا جبری‌‌اند

کافران در کارِ عُقْبیٰ جبری‌‌اند

✍️تفاوت انبیا و کافران در چیست؟

کافران زندگی و شاه شِکرخانه را به مرکزشان نیاورده و به‌جای آن ذهن را می‌آورند و می‌گویند ما چاره‌ای نداریم.

انبیا به‌ کار دنیا نمی‌پردازند‌ و چیزی را که ذهن نشان می‌دهد به مرکزشان نمی‌آورند. انبیا می‌گویند ما چاره‌ای نداریم، ما از جنس خداوند هستیم، چگونه یک چیز بیرونی را به‌جای خداوند در مرکزمان بگذاریم؟ حال شما جزو انبیا هستید یا کافران؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۳۸

انبیا را کار عُقْبیٰ اختیار

جاهلان را کارِ دنیا اختیار

✍️انبیا از اختیاری که خداوند در این لحظه به آن‌ها داده استفاده می‌کنند.‌ شما هم جزو آن‌ها هستید، اختیار کنید که فضا را باز کنید و شاه شِکرخانه را به مرکزتان بیاورید، اما جاهلان اختیار و انتخاب می‌کنند که کار دنیا و چیزهای ذهنی را به مرکزشان بیاورند.